سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسا کس که با نیکویى بدو گرفتار گردیده است و بسا مغرور بدانکه گناهش پوشیده است ، و بسا کس که فریب خورد به سخن نیکویى که در باره او بر زبانها رود ، و خدا هیچ کس را نیازمود چون کسى که او را در زندگى مهلتى بود . [ و این گفتار پیش از این گذشت ، لیکن اینجا در آن زیادتى است سودمند . ] [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 90 مرداد 25 , ساعت 2:23 عصر

رسید خدمت حضرت؛

عرض کرد: آقاجان من شما را دوست دارم

حضرت فرمودند: نه، دوستم نداری!

تعجب کرد! آقاجان من شما را دوست دارم. باور کنید!

انگار نمی دانست روبروی چه کسی نشسته است. عرض کرد: یعنی شما بهتر از من از دلم خبر دارید؟!

حضرت فرمودند: اسامی تمام محبین مرا به من داده اند، نام تو در بین آنان نبود...

.

.

.

راستی نام من و تو دربین دوستداران حضرت است؟

نکند خدای ناکرده...

فکر می کنی چطور می توان محب و عاشق امام مهربانی ها شد؟


سه شنبه 90 مرداد 11 , ساعت 5:52 عصر

خیلی ها تشنه دیدارش بودند، حتی یهودی هم سر کوچه می ایستاد به اشتیاق زیارت چهره نورانی اش.

دشمن هم زیاد داشت! آخر چشم دیدن خوبی هایش را نداشتند، آنقدر که وقتی صحبت می کرد، می گفتند: خدا او را بکشد چقدر می فهمد...

آخر رحمه للعالمین فرموده بودند: فقط به او بگویید امیر المومنین، فقط به او

حالا این امیر المومنین سلام الله علیه است که با دست خود به سینه اشاره می کند ومی گوید:

«شوقا الی رویته» چه بسیار به دیدن او مشتاقم.

می دانی امیر المومنین سلام الله علیه، رکن عالم خلقت مشتاق دیدار کیست؟

امام زمان دوست داشتنی من و تو...

راستی تو چقدر دوستش داری...

او چقدر می تواندروی تو حساب باز کند...


سه شنبه 90 تیر 21 , ساعت 8:16 صبح

پرده کنار رفت... زمین عشق می کرد، خاک رهش شده بود...

نفس هایش رنگ و بوی هوا را عوض کرد...

نوبت هنر نمائی زبان رسید: صلی علی محمد      نایب مهدی(سلام الله علیه) آمد

نگاهش کردم، چه عبادت شیرینی بود...

جز اشک هیچ چیز نداشتم نثارش کنم.

لب باز کرد، قرار بود از امام خوبی ها بگوید.

کلامش داروئی بود بر دردهای نهفته دل بی دردمان!

انگار می دانست چه مان شده!

از اخلاص گفت، از بذری که در زمین دلمان آفت زده شد.

از چشم به راهی گفت... چشم به راهی کسی که گمان می کردیم چشم به راهش هستیم...

گفت: انتظار کلید اصلی فهم دین است...

فهمیدم اگر چشم به راهش نباشیم نه دین را فهمیدیم نه زندگی را...

از انتظار عامیانه پرهیزمان داد، فهمیدم انتظار بی علم، فقط توهم انتظار است... درجا زدن در بیکرانه خیال است...

یابن الحسن! آقای خوبم

کلامش چه به جان می نشست، انگار با درد فراقت آشنابود. انگار او بود که می فهمید ظاهرنبودنت، حس نکردنت، یعنی چه؟

بوی شما را می داد، یاد شما را برایم تداعی می کرد.

آنجا بود که دلم فهمید معنای دلتنگی چیست...

آنجا بود که دلم می خواست شما را ببینم و بگویم:

آقا اجازه!

دلم برایتان تنگ شده...


دوشنبه 90 خرداد 16 , ساعت 8:37 صبح

امام، ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان و ستاره ای راهنما است در تمام تاریکی ها و رهگذر شهرها و کویرها و گرداب دریاهاست. امام، آب گوارای لحظه ی تشنگی و رهبر به طرف هدایت و نجات بخش از هلاکت است هر که از او جدا شود، هلاک می شود.

امام، ابری بارنده است. بارانی شتابنده است، خورشیدی فروزنده است، سقفی سایه دهنده است. زمینی وسیع است، چشمه جوشنده و برکه و گلستان است. امام، همدم و رفیق، پدر مهربان، برادر، مادر دلسوز به کودک، پناه بندگان است. امام، امین خدا در میان خلقش است و حجت او بربندگانش و خلیفه ی او در شهرش و دعوت کننده به سوی او و ... است.

راستی چقدر امام به این مهربانی را می شناسیم!

حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام

اصول کافی، ج1، باب الحجة

 


چهارشنبه 90 اردیبهشت 28 , ساعت 2:34 عصر

آقا اجازه، سلام!

 آمده ام تا باشما حرف بزنم، شنیده بودم

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد           خواهان کسی باش که خواهان تو باشد

هرکجا را گشتم، هر کسی را دیدم به اندازه شما خواهان من نبود. اکثریت آدمها مرا می خواستند برای خودشان. می خواستند تا نفعی به آنها برسانم و اگر کوتاهی می کردم رهایم می کردند. اماشما اینگونه نبودید. خودمانیم من که هیچ خیری به شما نرسانده ام! خیر که چه عرض کنم سرتاپا بی عرضگی! بی خاصیتی هستم. اما باز دوستم دارید، اگر از دستم ناراحت می شوید به خاطر خودتان نیست، که به خاطر ضرر زدن به خودم است، به خود خودم...

آنقدر مهربانی تان گسترده است که هرچه فکر می کنم توصیفش کنم به عقل ناقصم قد نمی دهد! یادم است شنیدم روزی جناب مقداد سرشان درد می کرد. از مسجد بیرون آمدند. حضرت امیر علیه السلام را دیدند که با حالت نگران کننده سر بر دیوار گذاشته بودند. جناب مقداد نگران امام مهربانش شد. سوال کرد مشکلی پیش اومده؟! آقا فرمودند مگر تو سرت درد نمی کرد، از سردرد شما به این وضع افتادم...

از خودم بگویم چقدر بی معرفتم، بی معرفت که چه عرض کنم، چه بی خردم! اگر کسی دیگر را به شما ترجیح دهم در دوست داشتن...


یکشنبه 90 فروردین 21 , ساعت 7:21 عصر

دیشب برام پیامک اومد، حاجی اوضاع بحرین خیلی خرابه، به حدی که...

به لطف خدای توانا، یاد واقعه حره افتادم. بعد قضیه عاشورا، تو مدینه بود که سپاهیان یزید لعنة الله علیه، به مدت سه روز زنان شهر رو بر خودشون...

و باز خداوندمنو یاد جمله حضرت امیر، غیرت الله علیه السلام انداخت که به علت درآوردن خلخال از پای یک زن یهودی فرمودند: سزاوار است اگر از این درد بمیریم! (نقل به مضمون)

آخر پیامک این بود بیا ختم بگیریم، شده از طریق پیامک یا وبلاگ. یادتون هست که یک ختم قرآن، به لطف خدای مهربون یک حاجت رو برآورده می کنه. حالا به نیت آزادی مردم عفیف و مظلوم بحرین، ختم کلام الله مجید رو شروع می کنیم.

هر کی دوست داره نازنین دو عالم، امیر المومنین، غیرت الله رو الگوی خودش قرار بده بسم الله...

لطفا سهم خودتون رو اعلام کنید. هر کس هر مقدار که در توانشه


شنبه 89 اسفند 14 , ساعت 11:46 صبح

اکران یک فیلم وحشتناک!

بسیار وحشت کرده بود و اضطراب همه ی وجودش را فرا گرفته بود. جریان از این قرار بود که چندی پیش گوشی موبایلش خراب شد و به ناچار باید آن را برای تعمیر می برد؛ اما او تعلل می ورزید و علت این تعلل نیز وجود پیامک ها و فیلم های شخصی و خاصی بود که در گوش خود داشت؛ اگرمی خواست همین طور گوشی را به تعمیر کار تحویل دهد؛ احتمال کنجکاوی و تجسس در محتوای گوشی بود و اگر می خواست اطلاعات را پاک کند اطلاعات مورد علاقه اش را از دست می داد. بالاخره تدبیری اندیشید: عکس ها، فیلم ها و اطلاعات خود را به رایانه ی شخصی اش منتقل کرد و هارد گوشی را پاک کرد وبه تعمیرکار سپرد. تا این که امروز در نامه ای خواند: «کلیه ی اطلاعات و عکس های پاک شده از روی هارد(حتی اگر گوشی فرمت شده باشد) نیز قابل بازیابی است».

همین امر موجب وحشت و اضطراب او شده بود؛ اعصابش داغون بود و با خود می گفت:«نکند تعمیر کار چنین کرده باشد؟ نکند این فیلم ها و عکس ها روی شبکه ی جهانی اینترنت برود و یا از طریق CD   تکثیر شود؟» که در این صورت دیگر آبرویی برای او نمی ماند. واقعا این فیلم ها نمایش داده می شود؟ همه ی عزیزان و نزدیکان، آن ها را مشاهده خواهند کرد؟ آیا آن وقت او می توانست در برابر دیگران سربلند کند وبه شکل عادی به زندگی ادامه دهد؟ در این صورت بهتر نیست از منزل بگریزد و یا حتی خودکشی کند؟...

راستی اگر فیلم اعمال ما در روز قیامت «اکران»(پخش) شود؛ چه خواهد شد؟ تا دیر نشده توبه نمائیم؛ نترسید خداوند مهربان، خود، فیلم های ما را به گونه ای پاک خواهد نمود! که قابل بازیابی نباشد.

 

برگرفته از کتاب «بارقه» محصول موسسه آرامش جاویدان


<   <<   31   32   33   34   35   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ