به نام آفریدگار مهر
آقا اجازه!
به گزارش گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»، مراسم نمادین آغاز سال تحصیلی دانشگاهها با حضور حسن روحانی در روز دوشنبه 22 مهر در دانشگاه تهران برگزار شد.
برگزاری این مراسم بدون حاشیه نبود از مهمانهایی (کارمندان دانشگاه، دانشجویانی از سایر دانشگاهها، دانشجویان یک تشکل خاص و افرادی که اصلا دانشجو و دانشگاهی نبودند) که به صورت مدیریت شده در داخل سالن حضور داشتند تا فضای امنیتی دانشگاه در روز برگزاری مراسم.
همین حاشیههای روزهای گذشته به یکی از سوژه های فعالین فضای مجازی در شبکه های اجتماعی قرار گرفته است.
صادق فرامرزی، یکی از فعالین فضای مجازی با قرار دادن عکس زیر در یکی از شبکه های اجتماعی نوشت:
«شماها سنتون کفاف نمی ده به اون روزها... رییس جمهور که میومد یک دانشگاهی برای ورود به جلسه نیاز به دعوتنامه نبود...
آزادی بود تو حد این عکسها... یادش بخیر!»
عکس مربوط به اولین حضور احمدینژاد در دانشگاه به عنوان رئیس جمهور است، دیداری که به مناسبت 16 آذر در دانشگاه صنعتی امیرکبیر برگزار شد و حضور برای تمامی دانشجویان آزاد بود.
پس از این حضور و نوع رفتاری که احمدی نژاد و هوادارانش با مخالفین او انجام دادند مورد توجه بیشتر رسانه های داخلی و خارجی قرار گرفت.
روزنامه "سیاتل تایمز" نوشت: زمانی که محمود احمدی نژاد مشغول سخنرانی بود، گروهی از دانشجویان حاضر در سالن از جا بلند شدند و شعارهای ضد دولتی سر دادند.
این روزنامه افزود: مخالفان دولت احمدی نژاد با حمل پلاکاردهایی که شعار ضد دولت روی آنها نوشته شده بود، عکس های او را نیز آتش زدند.
سیاتل تایمز تصریح کرد: شعارهای ضد احمدی نژاد چند دقیقه فضای جلسه را بر هم زد اما جالب اینجاست که هواداران رییس جمهور ایران نیز با سردادن شعارهایی از فرد مورد علاقه شان حمایت کردند.
این روزنامه آمریکایی افزود: نکته حایز اهمیت اینجاست که رییس جمهور ایران در نامه اخیر خود، هیچگونه ناراحتی از خود بروز نداده و از همه مهم تر اینکه هیچ یک از دانشجویان ناراضی هم دستگیر نشده اند.
روزنامه مذکور در بخش دیگری از مقاله خود آورده است: معمولا در مواردی مشابه در کشورهای دیگر، حادثه سازان را از جلسه خارج می کنند و اگر آنها مقاومت کنند، برخورد فیزیکی به عنوان چاره کار انتخاب می شود، اما درگیری دانشگاه امیرکبیر به این وضع دچار نشد.
منبع:http://www.snn.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=1&Id=268553&Sgr=3
خبرگذاری دانشجو
به نام آفریدگار مهر
آقا اجازه!
گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو» - حسین شریعتمداری؛ پرسیدن که عیب نیست. مخصوصا از کسانی که «دانستن را حق مردم» میدانند! و طی سه دهه گذشته بارها بر این «حق» اصرار ورزیدهاند. از این روی، پرسشی که در پیش است و آنچه این نوشته در پیوست خود دارد، نباید دولتمردان محترم را آزردهخاطر کند و یا این تلقی را پدید آورد که قرار است زحمات متراکم و روزهای پرکار آنها نادیده گرفته شود. پرسش درباره سفر نیویورک است، سفری که طی چند روز گذشته پیرامون دستاوردهای آن تبلیغات پرحجم و گستردهای شده و این تبلیغات کماکان ادامه دارد. پرسش اما، این است که جناب رئیسجمهور محترم و هیئت همراه ایشان در سفر نیویورک و در تعامل با آمریکا و متحدانش «چه دادهاند و چه گرفتهاند»؟ و در اینباره گفتنیهایی هست؛
1- سخنرانی آقای دکتر روحانی رئیسجمهور محترم کشورمان در مجمع عمومی سازمان ملل متحد و مصاحبههای بعدی ایشان با رسانههای آمریکایی، اگرچه در برخی از موارد که به آن اشارهای گذرا خواهیم داشت، خالی از کاستی نبود ولی در مجموع میتوان اظهارات جناب روحانی را درتاکید بر سیاستهای کلان نظام، حمایت و دفاع از حقوق مردم شریف ایران و استدلالها و مستنداتی که برای این منظور ارائه کرده بودند، مثبت ارزیابی کرده و مخصوصا بخشهایی از آن را شایسته تقدیر دانست. این بخش از سخنان رئیسجمهور محترم کشورمان با عصبانیت دشمنان تابلودار ایران اسلامی، مخصوصا رژیم صهیونیستی روبرو شد تا آنجا که نتانیاهو با شتابزدگی به اوباما و دولتمردان آمریکایی هشدار داد «فریب لفاظیهای روحانی را نخورند»! لحن آرام و اظهارنظرهای آمیخته به آرامش آقای روحانی در سخنرانیها و مصاحبهها، مخصوصا آنجا که با استدلال منطقی و محکم همراه بود نیز - که نمونههای فراوانی از این دست را میتوان آدرس داد- تحسینبرانگیز بود. اما لحن ملایم رئیسجمهور محترم کشورمان و نشانهها و پیامهایی که از خواست جدی ایشان برای فرو ریختن دیوار بلند بیاعتمادی میان ایران و آمریکا حکایت میکرد نه فقط غیر از «وعدههای نسیه» و لفاظیهای بیپشتوانه مقامات آمریکایی هیچ دستاورد دیگری به دنبال نداشت بلکه به گونهای که اشاره خواهیم کرد کفه مواضع طلبکارانه و خواستههای باجخواهانه حریف را نیز سنگینتر کرد.
2- متاسفانه نرمش رئیسجمهور محترم کشورمان در مقابل حریف، تنها به لحن ایشان در گفتار خلاصه نشده بود بلکه جناب روحانی - شاید بیآن که متوجه باشند و یا بخواهند - در برخی از مواضع خود به گونهای سخن گفتند که از دیپلمات کارکشته و پرسابقهای نظیر ایشان دور از انتظار بود. آقای روحانی در پاسخ به خبرنگار سی.ان.ان که نظر ایشان را درباره «هولوکاست» پرسیده بود، به اظهارات قبلی خود دراینباره اشاره کرده و گفتند؛ من دیپلمات هستم و نه مورخ و دراینباره - هولوکاست - باید مورخان نظر بدهند. این در حالی است که جناب روحانی میتوانست با استفاده از این پاس - به قول والیبالیستها - آبشار محکمی بر زمین حریف بکوبد و در ادامه پاسخ خود اضافه کند «البته تعجب میکنم که چرا به هیچ مورخی اجازه تحقیق و بررسی در این زمینه داده نمیشود.» این پرسش میتوانست توپ هولوکاست را در میدان حریف بیندازد و جناب روحانی باید میدانستند که ممنوعیت تحقیق درباره هولوکاست یکی از پاشنه آشیلهای به شدت آسیبپذیر صهیونیستها و غرب است.
و یا در سخنان دیگری به عنوان یک نظر تعیینکننده و برگ برنده! پیشنهاد دادند که اسرائیل (!) نیز باید به معاهده NPT بپیوندد. این پیشنهاد ایشان به نوشته روزنامه صهیونیستی «هاآرتص» هیئتهای سیاسی را «بهتزده» کرد. چرا، زیرا پیشنهاد آقای روحانی، «امتیاز» بزرگی بود که رژیم صهیونیستی به عنوان یک آرزو دنبال میکند و آن، به رسمیت شناختن موجودیت اسرائیل است!
3- مروری گذرا بر مواضع رسما اعلام شده مقامات آمریکایی به وضوح نشان میدهد که حریف نه فقط در مقابل نرمشها و امتیازات ارائه شده از سوی رئیسجمهور محترم کشورمان هیچ امتیازی - تاکید میشود که هیچ امتیازی - نداده است، بلکه این نرمش و تسامح را به حساب نیاز جمهوری اسلامی نوشته و به روال بارها تجربه شده، به جای امتیاز در مقابل امتیاز، بر مطالبات باجخواهانه خود از جمهوری اسلامی ایران نیز افزوده است.
آقای ظریف بعد از مذاکره با وزرای خارجه 1+5 و گفتوگوی اختصاصی و جداگانه با وزیر امور خارجه آمریکا، از مذاکرات ابراز خشنودی کرد و توضیح داد که ظرف حداکثر یکسال همه مسائل حل شده و تحریمها برداشته میشود. اما جان کری، بلافاصله بعد از این نشست در مصاحبه با خبرنگاران، فهرستی طولانی از مطالبات غیرقانونی آمریکا را مطرح کرد و بیآن که بگوید آمریکا در مقابل این مطالبات فراقانونی، غیر از لفاظی چه امتیازی را روی میز میگذارد گفت؛ اقدامات عملی ایران برای اعتمادسازی میتواند شامل دسترسی سریع بازرسان به تأسیسات فردو، امضای پروتکل الحاقی، توقف داوطلبانه غنیسازی در حد بالا و... باشد. خبرگزاری رویترز به نقل از اعضای کنگره آمریکا نوشت؛ «بیشتر اعضای کنگره، [آقای] حسن روحانی را فریبکار میدانند»! «ادر ویس» رئیس کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا اعلام کرد «ما میتوانیم از طریق تحریمهای فلجکننده به اعمال فشار بیشتر بر ایران ادامه دهیم! کاترین اشتون پس از پایان مذاکره با هیئت ایرانی گفت؛ در بسته پیشنهادی 1+5 تغییری ایجاد نشده است! رابرت منندز رئیس کمیته روابط خارجی سنا اعلام کرد که باید بر شدت تحریمها علیه ایران افزوده شود، تعدادی از نمایندگان کنگره، از جمله «لیندسی گراهام» و «مک کین» با صدور بیانیهای خطاب به اوباما، نوشتهاند «ما نباید به ایران اجازه بدهیم از چانهزنی به عنوان ابزار فریب و خرید وقت استفاده کند»! و دهها نمونه دیگر که در گزارشها و ستون اخبار ویژه امروز کیهان به مواردی از آنها - فقط به عنوان مشتی از خروارها - اشاره شده است.
و اکنون باید از رئیسجمهور محترم و هیئت بلندپایه همراه ایشان پرسید که آیا میتوانند فقط به یک نمونه از واکنش مثبت و حاکی از امتیاز مقامات رسمی حریف که در پاسخ به «نرمش»! جناب روحانی ارائه شده باشد اشاره کنند؟! اگر پاسخ منفی است - که منفی است - دستاورد سفر چیست؟!
4- آخرین بخش از سفر نیویورک که باید آن را تأسفبارترین پرده و بزرگترین امتیازی دانست که رئیسجمهور محترم کشورمان به حریف داده است، مکالمه تلفنی ایشان با رئیسجمهور آمریکاست که در آخرین دقایق حضور رئیسجمهور کشورمان در نیویورک و هنگام ترک آمریکا به سوی ایران صورت پذیرفته بود. این رخداد از دو زاویه قابل ارزیابی است؛
الف: خانم سوزان رایس، مشاور امنیت ملی آمریکا بلافاصله بعد از انجام مکالمه تلفنی یاد شده در مصاحبه با سی.ان.ان گفت؛ تماس تلفنی با اوباما به درخواست آقای روحانی صورت پذیرفته و تاکید کرد این درخواست برای ما تعجبآور بود. رایس میگوید؛ ما در اوایل هفته که اوباما در نیویورک بود تمایل خود را برای ملاقات وی با روحانی اعلام داشتیم اما طرف ایرانی نپذیرفت، ولی امروز - جمعه - در کمال تعجب از طرف آنها با ما تماس گرفته و اعلام شد که رئیسجمهور روحانی تمایل دارد در حالیکه میخواهد از نیویورک خارج شود با اوباما تماس تلفنی داشته باشد. از سوی دیگر اما، آقای روحانی هنگام ورود به تهران اعلام کرد که درخواست مکالمه از سوی آمریکا بوده است.
و اکنون سوال این است که اگر درخواست مکالمه از سوی آقای روحانی بوده است، آیا نسبت دادن آن به آمریکاییها با شعار «دولت راستگویان» در تناقض نیست؟! و چنانچه این درخواست از سوی آمریکاییها بوده است، نشاندهنده آن است که دولت آمریکا حتی در حد و اندازه اعلامنظر درباره یک مکالمه تلفنی هم صداقت نداشته و قابل اعتماد نیست، بنابراین پرسش بعدی آن است که جناب روحانی و هیئت بلندپایه همراه ایشان با چه تحلیل و تفسیری از ضرورت اعتماد به آمریکا یاد کرده و با آنهمه تبلیغات گسترده و پرحجم از تعامل اعتمادساز آمریکا به عنوان یکی از دستاوردهای سفر نیویورک یاد میکنند؟! و این چه «گام اعتمادسازی»! است که هیچیک از طرفین تماس حاضر نیستند مسئولیت آن را برعهده بگیرند؟!
ب: ممکن است گفته شود مگر یک تماس تلفنی صرفنظر از آن که کدام طرف در انجام آن پیشقدم شده است، چه امتیازی برای حریف تلقی میشود که در اینباره باید گفت؛ آمریکا طی سی و چند سال گذشته و مخصوصا طی چند سال اخیر به مذاکره با ایران اسلامی نه برای حل و فصل مسائل فیمابین بلکه به «مذاکره برای مذاکره» نیاز مبرم و حیاتی داشته است، چرا که به وضوح میداند و بارها به صراحت اعتراف کرده است که انقلابهای اسلامی منطقه و نهضتهای مقاومت از ایستادگی ایران اسلامی الگو گرفتهاند بنابراین بلافاصله پس از مذاکره، میتواند انجام آن را با این پیوست برای دنیا و جهان اسلام - یعنی عقبه استراتژیک جمهوری اسلامی ایران - فاکتور کند که اگر الگوی شما ایران است، جمهوری اسلامی ایران نیز در نهایت و پس از سی و چند سال مقاومت چارهای جز تسلیم شدن در برابر آمریکا و متحدانش نداشته است! فقط نگاهی به انبوه تفسیرها و تحلیلها و گزارشهای منتشر شده از سوی رسانهها و مقامات آمریکایی و صهیونیستی بیندازید و ببینید که چگونه از مکالمه تلفنی مورد اشاره با عنوان «تسلیم ایران اسلامی»! و ضعف و ناچاری ناشی از فشار تحریمها یاد کردهاند؟!
5- و بالاخره گفتنی است که انتظار گشایش اقتصادی از مذاکره و رابطه با آمریکا نهایت سادهلوحی است و به این نکته و مستندات آن خواهیم پرداخت.
http://www.snn.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=1&Id=265074&Sgr=120
به نام آفریدگار مهر
آقا اجازه!
یادداشت های یک دانشجو!
شده تا حالا از چیزی بدتان بیاید،آنقدر که بخواهید یک جوری از جلو چشمتان دورش کنید؟ مخصوصا که حق هم داشته باشید که از آن چیز بدتان بیاید ؟!
-من بدم می آید!!از این که سر کلاس به بغل دستی ام نگاه کنم تا بپرسم»جمله آخر استاد چه بود«و ببینم به جای تخته به دختر جلویی نگاه می کند .
-من بدم می آید!! از این که دوستم موقع جزوه گرفتن از دختر همکلاسیمان به جای آنکه نگاهش به جزوه باشد ،به ناخن های نارنجی رنگش نگاه میکند!!
-من بدم می آید !!هر وقت به بوفه می روم باید از جلو دانشجویانی رد بشوم که بدون هیچ خجالتی د ر مورد مش موی دختر همکلاسیشان صحبت میکنند !!
- من بدم می آید!!از این که وقتی از دوستم می پرسم، می داند کدامیک از دختر ها جزوه تمیز و کافی دارد ؟ بگوید همانکه ماتیک مسی می زند وپشت چشمش را آبی می کند.
-من بدم می آید !! از این که ساعت هفت صبح با یکی از دختر های همکلاسم همزمان از مترو پیاده می شویم اما همیشه دیرتر از من به کلاس می رسد، چون اول می رود دستشویی های ساختمان ابن سینا وبعد با صورت رنگی تری به کلاس می آید!!
- من بدم می آید !!از این که یکی از دختر های هم دوره ما که آنقدر ساده بود،حالا مثل عروسها خودش را درست می کند. از این یکی برای این بدم می آید که نمی فهمم در دانشگاه ما چی به آدمها یاد می دهند که اینجورتغییر میکنند . دانشگاه جای درس خواندن است. برای درس خواندن هم مهم نیست چه ریخت وقیا فه وتیپی داشته باشی، چه برسد که این قدر سقوط کنی ؟ !
استاد... چند روز پیش وقتی کلاس تمام شد گفت معایب مانتوی تنگ از مزایایش بیشتر است. می خواستم حالا که استاد بحثش را مطرح کرده بروم ازآن دختری که مانتوش آنقدر تنگ است که هر لحظه فکر می کنی الان یا نفسش بند میآیدیادکمهاش می پرد هوا، بپرسم لطف آنکه بدنش را برای این همه چشم دراین لوله بخاری قاب گرفته است چیست؟
اما نرفتم ، چون دوست نداشتم کسی مرا در کنار او ببیند!
می دانید؟ من همیشه فکر میکردم فرق آدم از روزی که پا به دانشگاه آن هم شریفش میگذارد تا روزی که از آن خارج شود فقط در سطح معلومات وفرهنگ وشعورش است .آن هم در جهت صعودش.ولی حالا هر چه می خواهم برهنگی را در یکی از این هاجا بدهم نمی توا نم!
- من بدم می آید!! از این که دانشگاه به جای آنکه چیزی به آدم بدهد ،چیزی ازش بگیرد . آن هم چیزهای نا یاب وبا ارزشی مثل حیا از دخترها وغیرت از پسرها!!
من خیلی بدم می آید،آنقدر که می خواهم همه این چیزها را از جلو چشمم دور کنم
یا رفیق من لا رفیق له
آقا اجازه!
به گذشته فکر می کرد، به گذشته های کمی دور!
قلبش برای رفقایش می تپید، برای موجودی به نام انسان...!
وقتی آدم جدیدی را می دید خوشحال می شد از اینکه مخلوقی دیگر از مخلوقات خدایش را دیده...
سخن کوتاه! همین مخلوقات کارش را به جایی رساندند که آدمها فرقی برایش با تیر سیمانی ندارند!
نه محبتشان را باور می کند و نه برای خشم شان در زندگی جایی باز کرده است.
البته که آدمهای عادی را می گفت! چرا که دلش لک زده بود برای انسان کامل.
دلش لک زده بود برای کسی که تمام وجودش مهر است و وفا...
نه خطا می کند و نه دیگران را وادار به خطا می کند بلکه دست شان را می گیرد و به سرانجام سعادت می رساند.
دلش هوای انسان کامل را کرده بود...
اوئی که از منفعت طلبی به دور بود و افعال زندگی اش را صِرف صَرف داشتن برایش، صَرف نمی کرد!
انسان کاملی که عشق را برایت هجی می کرد آن طور که عشق کنی!
دلش برای انسان کامل تنگ شده و برای خدای انسان کامل...
دلش برای رفیقش تنگ شده بود...
به نام آفریدگار مهر
آقا اجازه!
خدایا من دنیا را دوست ندارم!
خدایا من دنیایی که آدمهای خوبش پشت سرهم صفحه می گذارند را دوست ندارم!
خدایا من دنیایی که آدمهای خوبش خودشان را خیلی آدم حساب می کنند دوست ندارم!
خدایا من دنیایی که آدمهای خوبش پشت سرهم تهمت می زنند را دوست ندارم!
خدایا من دنیایی که آدمهای خوبش بین هم فاصله می اندازند را دوست ندارم!
خدایا من دنیایی که آدمهای خوبش...آدمهای خوبی که دیگران روی سرشان قسم می خورند!
خدایا من نمی دانم این آدمها آیا واقعا در نظر تو خوب هستند؟!
خدایا ما آدمها! چه راحت برچسب خوب و بد بودن به همدیگر می زنیم!
تنها چیزی که آرامم می کند این است که تو همه چیز را خوب می بینی و همه بنده هایت را دوست داری...
آه از این دل من... گه چون شمع دلش سوخته دل
گه چون لاله برافروخته دل... گه چونان جیحون است...
و اما بعد!
دود این شهر مرا از نفس انداخته است
به هوای حرم کرب و بلا محتاجم...
به نام آفریدگار مهر
السلام علیک یا سیدی یا صاحب الزمان و رحمه الله و برکاته
آقا اجازه!
خیلی از آدمها را می دید که مشکلات زندگی رنجشان می داد. خودش هم از این امر مستثنی نبود!
فکر مشکلات خوره ای شده بود که مثل موریانه اعصابش را می خورد!
دنبال راه چاره بود.
دیدن این صحنه که فکر و ذکر او و اطرافیانش بیان سختی های زندگی بود آزاردهنده بود.
واقعا هم فکر و ذکرشان بود! هم به مصائب زندگی فکر می کردند و هم اینکه تا به هم می رسیدند شروع می کردند به نالیدن!
تا اینکه...
بعد از کل تشویش های روحی به یاری خدای مهربان به این راه حل رسید!
مشکل آدمها این بود که به جای اینکه به راه حل مشکل فکر کنند و دنبال تدبیر صحیح باشند به مشکل فکر می کردند و در حال نواختن آهنگ یأس و ناامیدی بودند!
این گونه بود که به افسردگی مبتلا می شدند و کلی ناراحتی های روحی دیگر...
غافل اینکه باید به راه حل مشکل فکر کنند نه خود مشکل!
به عظمت خودش یعنی همان روحش فکر می کرد. به عظمت عالمی که میلیاردها کیلومتر وسعتش بود و هزاران کهکشان داشت و خداوند در آیه قرآن فرموده بود:
و سخر لکم ما فی السموات و ما فی الارض(26/سوره مبارکه لقمان)
آری این خالق عالم بود که تمام این عالم را به اسم بنده اش زده بود!
با خودش فکر می کرد من که این همه خالق برایم بها قائل شده چرا باید با این مشکلات کوچک خودم را ببازم؟!
من(1) که روحم اینقدر ارزش دارد چرا باید با این مسائل کوچک اعصابم را خط خطی کنم!
تصمیم گرفت دیگر با فکر کردن به مشکلات آهنگ زندگی اش را غمگین نکند...
تصمیم گرفت با مشکلات قائم باشک بازی کند و چشمانش را به روی مشکلات ببندد!
می دانست لطفش به این است که حتی اگر مشکلات قایم هم نشوند او دیگر آن ها را نمی بیند!
...
چقدر آرام شده بود! آرام آرام...
و حالا می فهمیدکه دلیل ناراحتی ها و اضطراب هایش همین فکر کردن های نابجاست.
می فهمید که حائل بین او و خدای مهربانش همین دغدغه های کودکانه است!
همین دلبستگی ها به دنیا و آدمهای دنیایی و با مشغول نکردن ذهنش این حائل ها برداشته می شد...
الحمدلله علی جمیع نعمه
(1)البته این من فقط با اتصال به خدای متعال بود که بها پیدا می کرد وگرنه می شود «کالانعام بل هم أضل»(179/سوره مبارکه اعراف)
به نام آفریدگار مهر
آقا اجازه!
آقایون کاندیدا! سلام علیکم
قابل توجه آقایون کاندیدایی که اهل زمان بندی جهت حل مشکلات اقتصادی هستند!
بعضی از آقایون وعده داده اند که در عرض سه ماه یا 100 روز یا 6ماه و... مشکلات اقتصادی را حل خواهند کرد.
اولا ظاهرا این آقایون از باقی مشکلات کشور غافل هستند که فقط تمرکز کرده اند روی مشکلات اقتصادی و انتظار دارند در این مدت کوتاه مشکلات را حل کنند، چون یک رئیس جمهور کلی دغدغه دیگر در مملکت داری دارد که نمی تواند 100 روز فقط روی اقتصاد متمرکز شود!
ثانیا! محض اطلاع آقایون باید عرضه بدارم! که رئیس جمهور بعد از انتخاب، حدود 100 روز طول می کشد تا اعضای کابینه و وزرایش را انتخاب و از مجلس رأی اعتماد بگیرد! این چگونه است که تا 100 روز بعد انتخابات می خواهد مشکلات اقتصادی مملکت را رفع و رجوع کند!
نکند می خواهید بدون وزرایتان و تک و تنها تمام کارها را انجام بدهید!
چه نیکو فرمودند مقام عظمای ولایت که:
رابعاً باید تهذیب اخلاقى داشته باشد؛ نپرداختن به حواشى. اینها چیزهاى لازمى است. بنده توصیهام به همهى دولتها همیشه همین بوده است. میدانید من از دولتها و از رؤساى جمهور در طول این سالهاى متمادى همواره حمایت کردم؛ توصیه هم کردم، در موارد متعدد و زیادى از آنها توضیح هم خواستم. تکیه این بوده است که براى مردم هزینه درست نکنند، مشکل درست نکنند، دغدغهآفرینى نکنند، مردم را دچار تشویش و نگرانى نکنند؛ البته وعدهى بیخود و بىمبنا هم ندهند، درِ باغ سبزهاى بىمنطق هم باز نکنند؛ منطقى، معقول، منطبق با واقعیت و با توکل به خداى متعال حرکت را پیش ببرند؛ انشاءاللَّه در آینده هم باید همین جور باشد.[1]