سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ستمکار را چنین سوگند دهید ، اگر بایدش سوگند دادن : که او از حول و قوت خدا بیزار است ، چه او اگر به دروغ چنین سوگندى خورد در کیفرش شتاب شود ، و اگر سوگند خورد به خدایى که جز او خدایى نیست در کیفرش تعجیل نبایست چه او خدا را یگانه دانست . [نهج البلاغه]
 
شنبه 92 فروردین 3 , ساعت 9:25 عصر

به نام خدای مهر

مادر...

فاطمیه فقط این چند روز نیست

فاطمیه تک تک لحظاتی ست که جلوی چشمان پدر آب می شدی...

فاطمیه تک تک لحظاتی که شما و پدر را از هم محروم کردند...

فاطمیه یادآور دردها و غریبی های پدر است...

.

.

.

مادر...

امسال که می آمدیم به هم بگوییم سال نو مبارک! انگار به دلمان نمی چسبید...

آخر چه سال نویی؟!!!

می آمدیم بگوییم ان شاءالله سال خوبی داشته باشید!

انگار زبان مان نمی چرخید...

آخر سالی که با درد پهلوی و سینه بشکسته و بازوی ورم کرده مادری مهربان شروع می شود مگر سال است که خوبی هم داشته باشد!

آخ مادر...

چقدر دلم می خواهد فریاد بزنم در فراق شما و در غم و اندوه پدر...

.

.

.

 یا مولاتی

این بچه ها بی تو چیزی نمی خورند...

برگرد تا دوباره خودت سفره واکنی

فاطمیه یادآور غریبی های حیدر است...(صلوات الله علیهما و آلهما)


پنج شنبه 92 فروردین 1 , ساعت 8:54 عصر

رسیده عید و دل ها شاد و خرم

همه در فکر دیدارند با هم

همه آماده اند سفره بچینند

به فکر سفره های هفت سینند

منم در سفره دارم هفت سین را

ولی توأم شده با داغ زهرا(سلام الله علیها)

بود سین نخستین سیلی کین

به روی مادرم با دست سنگین

ببین بر سفره سین دومم را

که سویی نیست در چشمان زهرا(سلام الله علیها)

بگویم سین سوم تا بسوزی

که مادر سوخت بین کینه توزی

ازین ماتم دل حیدر غمین است

که سین چهارمم سقط جنین است

به روی سفره سین پنجم این است

سر سجاده اش زینب(سلام الله علیها) حزین است

شده سفره پر از اشک شبانه

ششم سین مانده سوت و کور خانه

چه گویم ای عزیز از سین آخر

بود آن سینه ی مجروح مادر...

بأی ذنب قتلت...

حضرت زهراسلام الله علیها


چهارشنبه 91 اسفند 9 , ساعت 9:59 صبح

به نام خدای مهر

صلی الله علیک یا سیدی یا صاحب الزمان

از دود و دم شهر خسته بود، دلش هوای جنوب کرد...

باورش نمی شد، از یکی از رفقا شنید که دانشگاه علمی کاربردی جنوب می برد.

کلی خوشحال شد.

.

.

.

.

شب اول را دوکوهه بودند. صبح به سمت هویزه به راه افتادند...

دلش هوای روضه اباعبدالله سلام الله علیه کرده بود. هوای حسین...سلام الله علیه

در چند بار گذشته که هویزه رفته بودند فقط به مزار شهداء مشرف می شدند.

اما انگار این بار فرق می کرد! خودش را در قتلگاه دید...

قتلگاه شهید محمد «حسین» علم الهدی...

و 72 یارش...

و باز مرور شد قصه تانک های بعثی و به زیر گرفتن جنازه ها و جسم های نیمه جان محمد«حسین» و 72 یارش...

شهید آوینی: هر کس می خواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند.

صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله الحسین و علی أنصارک


شنبه 91 بهمن 28 , ساعت 8:1 عصر

به نام خدای مهر

السلام علیک یا سیدی یا صاحب الزمان

چه سهل است این گونه سلام دادن و این گونه شما را مورد خطاب قرار دادن: یا سیدی!

راستش در کلام خیلی چیزها سهل است و آسان! آخر خیلی انرژی نمی خواد.

یک تکه گوشت است دیگر! به هر طرف بخواهی می توانی بچرخانی اش!

اما همین که نوبت می رسد به حرکت کردن... به تکان دادن دست... به قدم برداشتن!

مهم تر از آن به آباد کردن یک مملکت...

به تو دهنی زدن به یک دشمن بزرگ که 1400 سال پیش خالق عالم فرمود:

و لتجدن أشد الناس عداوه للذین آمنوا الیهود...

جالب اینجاست که در این هفت کلمه 12 تاکید آمده: یعنی حتما حتما حتما حتما حتما حتما حتما حتما حتما حتما حتما حتما دشمن ترین کسان برای ایمان آورندگان یهود هست! و بعد فرمود کسانی که مشرک هستند.

آری یا صاحب الزمان در زبان شما را صاحب اختیار خواندن آسان است، اما در عمل...

حیرانم از آن هایی که اطاعت ولی امرشان نمی کنند،

مطیع رهبرشان که نایب شما است، نیستند

آن وقت دم از اطاعت شما و خدمت در مملکت شما می کنند. مملکت امام زمان سلام الله علیه!

مسئولیت خدمت رسانی در این مملکت را به عهده می گیرند ولی نمی دانند او که در رأس است نایب شماست!

مگر می شود مطیع نایب شما نبود ولی در صف یاران شما قرار گرفت؟!

ای وای چقدر دهانمان بوی شیر می دهد!

آقا اجازه! دلم برایتان تنگ شده...

 

 

 


چهارشنبه 91 بهمن 25 , ساعت 9:51 عصر

سلام علی آل یاسین

 

آقا اجازه! این روزها خیلی حرف ها می زنند. از خیلی چیزها می گویند...!

 

همه سنگ کار را به سینه می زنند، سنگ کار!

 

کارهای شان یک رنگ و بویی می دهد. چه بوی تلخی به مشامم رسید!

 

بوی نفس...  بوی خودخواهی...  بوی منیت...  بوی من!

 

قرار بود برای شما کار کنیم. نمی دانم اصلا بعضی ها این قرارشان بود یا نه!

 

اما آن بعضی های دیگر هم که قرارشان این بود، انگار قرارشان با خودشان یادشان رفته است.

 

دیگر خبری از قرار نیست، فقط خود مانده است. یعنی همان من!

 

چه زود یادمان رفت که اصلا خودی این وسط نیست. هرچه هست متعلق به شماست...

 

قرار بود برای آمدن شما تلاش کنیم. برای همان مدینه فاضله ای که بوی شما را می دهد...

 

چه زود یادمان رفت که اگر در مسئولیت مان نگاه آخرالزمانی نداشته باشیم، خائن هستیم(1)

 

چه زود یادمان رفت که نمی شود شیعه بود اما منتظر شما نبود.(2)

 

چه زود یادمان رفت که انتظار، عمل است.(3)

 

و چه زود یادمان رفت فرمایش شما را که در زمان غیبت شما به آنانی مراجعه کنیم که رنگ و بوی روایت می دهند.

 

رنگ و بوی شما را...(4)

 

حالا برای خودمان یلی شده ایم! برای خودمان!

 

ای کودک کوچک نوپا! تند نرو. یادت نرود که اگر دستت از دست مولایت رها شود کلاهت پس معرکه است!

 

 

 

 

 

(1)صحیفه نور

 

(2) حضرت امام جواد (سلام الله علیه): قائم ما همان مهدی (سلام الله علیه) است که در غیبتش باید منتظرش شوند  و در ظهورش اطاعتش کنند. او سومی از پسران من است.

 

(3) رحمه للعالمین صلوات الله علیه: برترین اعمال امت من، انتظار فرج از ناحیه خداوند کشیدن است.

 

(4) امام عصر سلام الله علیه: و أما الحوادث الواقعه، فأرجعوا فیها إلی رواه أحادیثنا.

 

منبع:valasr14.parsiblog.com

 

 

 

 

 

 


جمعه 91 بهمن 13 , ساعت 11:53 صبح

به نام خدای مهر

السلام علیکم یا أهل البیت النبوه

آقاجان، با اجازه!

هر از گاهی که دلم تنگ تان می شود و سر به دیوار می گذارد و بی تابی می کند،

تنها چیزی که راضی اش می کند دیدن چهره کسی هست که یاد شما را هر چند اندک برایش زنده می کند...

دیدن چهره کسی که بوی شما را می دهد، کلام شما را میان مردم ترویج می کند...

دغدغه اش فراهم کردن شرایطی هست که آمدن شما را به تعجیل می اندازد.

انقلاب کردیم تا شما بیایید... هشت سال دفاع کردیم تا شما بیایید...

اما انگار نه! بودند و هستند کسانی که انقلاب کردند، دفاع کردند اما نه برای اینکه ظهورتان به تعجیل بیفتد!

برای تعجیل در ظهور خواسته های دلشان بود که دچار مشقت شدند.

خواسته های دلی که در لایه های زیرزمینی عبادت هایشان مخفی شده بود!

در اعماق سختی هایی که برای انقلاب و این کشور کشیدند، می شد پیدایش کرد.

از ابن عباس نقل کردند که آیا پیامبر صلوات الله علیه و آله شیوه ای به شما آموزش داده بودند که منافقین را بشناسید؟

رنگ و بوی شان را استشمام کنید؟

گفته بود که هر کس نسبت به محبت امیرالمومنین سلام الله علیه لنگ می زد یعنی به کشف ایمانش ریگ داشت!

یعنی دلش یک رنگ نبود، یعنی دلش صد رنگ بود و آن وقت بود که رنگ و بوی نفاق به خود می گرفت هر چند اندک!!!

.

.

.

مولای مظلومم، محبوب مظلوم بانوی زنان دوعالم

چه معیار خوبی است محبت شما که انسان را مشتاق شما و دوست داران تان می کند،

و دور می کند آدمی را از هرچه رنگ و بوی نفاق می دهد!

محبتی که به عمل مان رنگ و بوی عمل شما را می دهد.

رنگ و بوی شجاعت شما، صداقت شما و بصیرت شما... رنگ و بوی ولایت مداری شما که آنقدر بر صراط مستقیم الهی و پیامبرش پایبند بودید که خودتان شدید صراط مستقیم!

و اما آنان که برای خودشان یلی شده اند! و به جای پیروی از ولایت شما و آنان که نشانی از ولایت شما هستند به خیال خودشان برای این مملکت خط و نشان می کشند!

 و خودشان را هم ارز و در ردیف ولی امر این مملکت می دانند. در ردیف کسی که حضرت ولی عصر سلام الله علیه، فرزند نازنین تان فرمودند: و أما الحوادث الواقعه، فارجعوا فیها إلی رواه أحادیثنا...

در جنگ بودید، خوب؟!!! در دفاع از این مملکت بودید، خوب؟!!!

بودنتان ملاک هست یا عملکردتان؟!

بیش از این آبرو از خود مبرید که مردم این مرز و بوم تحت لوای ولی امرشان دیگر اشک های تمساح گونه شما را باور ندارند...

 

ادامه دارد...

 

 


دوشنبه 91 بهمن 9 , ساعت 11:42 صبح

به نام خدای مهر

آقا اجازه! سلام علیکم

هر روز صبح که چشم باز می کنیم به خیال خودمان روزمان را برای انجام کارهای مفید آغاز می کنیم!

به خیال خودمان دنبال شروعی نو هستیم!

اما غافل اینکه روزهای زندگی مان بدون شما اصلا آغاز نمی شوند!

ما بدون شما اصلا زندگی نمی کنیم.

خیلی وقت است طعم زندگی از زیر زبان مان پرکشیده آنقدر که طعم واقعی اش یادمان رفته...

یادمان رفته این که ما داریم زندگی نیست! مردن هست در قالب نفس کشیدن...

 

ای ابتدای هر صبح آغاز بودنم باش                  شاید که اشک شوقی شوید غم غبارم 

 


<   <<   21   22   23   24   25   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ