دلم از عالم و آدم پر بود. دنبال بهانه ای می گشت...
پیامک بر و بچ زیارت ناحیه مقدسه به گوشیم رسید. همه برنامه هام رو لغو کردم. به هر قیمتی بود رفتم. (البته عنایت خدا سرجاش!)
جو جالبی بود. فقط متعلق به بچه مذهبی ها نبود. آخه وجود مبارک اباعبدالله (سلام الله علیه) برای همه است.
امام رضا سلام الله علیه: کلنا سفینه النجاه و أما السفینه الحسین أسرع
کلنا باب الله و أما السفینه الحسین أوسع
دلم نیومد برای شما نگم.
پس وعده عشاق الحسین(سلام الله علیه):
محفل قرائت زیارت ناحیه مقدسه؛ جمعه 6 مرداد ساعت 17 الی 19همراه با حرکت به سمت گلزار شهداء با سرویس های رفت و برگشت (در انتهای مراسم سرویس ها به سمت مبدا؛مدرسه آیه الله گلپایگانی بازمی گردند)
لازم به ذکر است به علت تقارن با سالگرد عروج ملکوتی آیه الله طالقانی مراسم این هفته ساعت 17 برگزار می شود.
آدرس:قم- خیابان ارم- مقابل گلزار شهدای خرمشهر- مدرسه آیه الله گلپایگانی
هرکه دارد هوس کوی حسین(سلام الله علیه) بسم الله
یا صاحب الزمان آمده ام از ناگفته ها بگویم !از آن چیزهایی که آنقدر نگفته ایم که فکر می کنیم وجود خارجی ندارند! و شاید هم گفتنش به نظرمان عیب و عار است. نمی دانم! راستش هیچ چیز نمی دانم. آنقدر ندیدمتان که همه چیز را گم کرده ام. همه درایت ها را ... همه تدبیرها را ... همه خوبی ها را ... فقط درایت و تدبیر و ویژگی های خودمان را بهترین درایت و تدبیر و خوبی می بینیم. آقای خوبی ها اجازه ! هر چه تلاش می کنم نگویم، نمی شود! پس با اجازه شما می گویم: دلمان خوش است برای شما کار می کنیم، اما نشد یک بار ابتدای کارهایمان از خودمان سوال کنیم که هدفمان از این کار چیست؟! آخر این کار چه می شود؟! قرار است ما به چه خروجی برسیم؟ معیارمان رضایت خودمان شده! میزان مان عقل خودمان شده! کاش واقعا عقل بود که چه بسا با نفس خلط شده... . . چه زیبا فرمود دردانه خلقتت: إن الله تعالی یحب من العامل إذا عمل أن یحسنه. خداوند متعال دوست دارد هر کس عملی را انجام می دهد آن را به نحو احسن انجام دهد. خدا!!!... رضایت خدا!!!... عمل کامل و احسن!!!... ای بابا! این حرفها کیلو چند است! هر چه چشم می گردانم تا شاید چیزی ببینم که به سبب آن اندکی احتمال بدهم که این طرفها می آیید هیچ چیز نمی بینم. ما نفسمان شده امام زمانمان! به خیال خودمان برای شماجشن می گیریم، نمایشگاه می زنیم، کوچه آذین می کنیم، صدای خوشحالی مان فقط گوش فلک و آدمیزاد را کر می کند! حالاکارهایمان، زندگی مان چقدر اسباب خوشحالی شماست الله أعلم! نمایشگاهمان که مصداق کوچکی از کارهای ما هست، چقدر آدم ها را باشما آشنا می کند؟ چقدر آدمها را با یاد شما زنده می کند؟؟؟(من أحیاها فکأنما أحیاالناس جمیعا) ای بابا بی خیال بگذریم... آقا جان ما را ببخشایید
آمدم حدیث عشق بگویم دیدم لاف زن راچه به عشق بازی! آمدم حدیث اشک بگویم دیدم اشک چشمه جوشان عشق است... ومن که نه عشق دارم و نه اشک،به ناگزیر دستهای خالی که نه...!مشت مشت شرمندگی ام را به سویتان دراز می کنم که ارمغان برهوت دلم است، به امید مهرورزی شما