سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خوشا آن که خود را خوار انگاشت ، و کسبى پاکیزه داشت ، و نهادش را از بدى بپرداخت ، و خوى خود را نیکو ساخت و زیادت مالش را بخشید و زبان را از فزون گویى درکشید ، و شرّ خود را به مردم نرساند و سنّت او را کافى بود ، و خود را به بدعت منسوب نگرداند . [ مى‏گویم بعضى این فقره و آن را که پیش از آن است به رسول خدا ( ص ) نسبت داده‏اند . ] [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 91 فروردین 23 , ساعت 9:53 صبح

دل کوچکم پر ازحرف است، می آیم حرف نزنم می ترکم! از غصه دق می کنم. می آیم حرف بزنم می دانم حرفهایم را می شنوید. غصه دار می شوید و ناراحت... با اینکه از غصه هایم خبر دارید دلم نمی خواهد با گفتن بیشتر ناراحت تان کنم، می دانم شما از اینکه ما غصه دار میشویم غصه دار میشوید. دلم نمی خواهد یک غصه بر غصه هایتان اضافه کنم.

 

خدای خوبم به من سعه صدربده...

 

یا صاحب الزمان، آقای گلم! خیالتان از بابت من راحت باشد. من حالم خوب است...

منبع:وبلاگ ایمانwww.helen.parsiblog.com

 


شنبه 91 فروردین 19 , ساعت 6:6 عصر

آنان که خود را محب علی بن ابی طالب علیه السلام می نامند، لیکن ولایتش را نمی پذیرند این روزها در چه حالند! داغدار دخت پیامبر یا دست مریزاد گوی قاتل ام أبیها

"فاطمه بضعه منی..."

 


شنبه 91 فروردین 12 , ساعت 11:53 صبح

به مکانی آمده ام که هر چه با چشمان سر نگاه می کنم، جز تلی از خاک چیزدیگری نمی بینم.

این مردمان اینجا چه می کنند؟! چه می خواهند؟ مگر بیابان هم دیدن دارد؟

اما نه! با چشمان دلم که می نگرم، انبوهی از افلاکیان می بینم که ملائک به حالشان غبطه می خورند...

سنگینی نفَس هایشان را حس می کنم و برکت حضورشان را...

و اما من و نفَسم که جز انبوهی از بازدم چیز دیگری ندارد!

و حضورم...

که بی حضور است!

خدایا شرمنده ام...

 

شهادت یک عمر زندگی است، یک اتفاق نیست...



لیست کل یادداشت های این وبلاگ