سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم را روزگارى رسد که در آن از قرآن جز نشاندن نماند و از اسلام جز نام آن . در آن روزگار بناى مسجدهاى آنان از بنیان آبادان است و از رستگارى ویران . ساکنان و سازندگان آن مسجدها بدترین مردم زمینند ، فتنه از آنان خیزد و خطا به آنان درآویزد . آن که از فتنه به کنار ماند بدان بازش گردانند ، و آن که از آن پس افتد به سویش برانند . خداى تعالى فرماید : به خود سوگند ، بر آنان فتنه‏اى بگمارم که بردبار در آن سرگردان ماند و چنین کرده است ، و ما از خدا مى‏خواهیم از لغزش غفلت درگذرد . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 91 بهمن 1 , ساعت 9:1 عصر

عیدتان مبارک!

آدم ها را می دید که دنبال بهانه ای برای عید گرفتن بودند.

دنبال بهانه ای برای شاد بودن...

و حالا انگار در شب نهم ربیع الاول این بهانه برایشان جور شده بود!

تبریک می گفتند: عیدت مبارک!

اما او نمی دانست در متن پیامک های تبریکش دقیقا چه باید بگوید؟!

نمی دانست وقتی شیرینی بر دهان می گذارد باید طعم شیرینش را مزه کند یا...

نمی دانست اصلا این چیزی که می خورد آیا واقعا شیرینی است!

شیرینی امامت مولایش... یا تلخی غربتش... یا اندوه یتیمی و تنهایی اش...

یا درد یتیمی خودش...

نمی دانست باید خوشحال باشد؟ یا حداقل چقدر باید خوشحال باشد؟!

نوشت و ارسال کرد:

« آقاجان!

آغاز امامت تان مبارک...

آغاز یتیمی ما هم...»

حیرانم...

دلم امام می خواهد...

دست نوازش بر سر یتیم...



لیست کل یادداشت های این وبلاگ