پنج شنبه 89 تیر 24 , ساعت 5:41 عصر
خداوند! به راه مانده بودیم، من و انسان در پی تو و سرگردانی را می زیستیم و تو که داناتر از ما بر ما و عالِم تر از عالم می نگریستی لحظه رسیدن ما را به دو راهی تردید!!!
روشن تر از روشن بود که تو در انتهای کدامین راه، لطف انتظارت را به استقبالم گماشته ای و من تاریک تر از تاریک، بینایی بسته ام و دیدار لطفت را به خویش، «به انسان»! دریغ کرده ام، و لرزش به گامهایم هدیه می دهم و تو خداوند، تو که داناتری و می دانی که چگونه گمراهی در کوله بارم می گذارم و هدایت بر دوش مسیر توشه می کنم...


نوشته شده توسط علوی | نظرات دیگران [یک نظر]