اللهم صل علی امیر المومنین، علی بن ابی طالب...
مولای من، وقتی سخن از تو به میان می آید، درختان به رکوع می روند و برگ ها، به نشانه ی سجده، از شاخه ها فرو می ریزند. وقتی سخن از تو به میان می آید، خورشید از پشت کوه ها سرک می کشد و از حرارت شوق تو آتش می گیرد. وقتی سخن از تو به میان می آید، نسیم کوچه به کوچه می دود و عطر تو را در خانه های شهر می پراکند. وقتی سخن از تو به میان می آید، آسمان آبی تر می شود و پرندگان در بیکرانه آن بال اشتیاق می گشایند. نام تو، فرا واژه ای است که تنها در فرهنگ آسمان ها، ترجمه می شود آنجا که شمشیر تو از غلاف سر بر می کشد، ستم، عجز خود را فریاد می زند و خواب نفاق آشفته می شود. وقتی که نام تو بر دفتر تاریخ، تکرار می شود، قلم از پا می افتد و مرکب همچو دریا متلاطم می شود. ای سزاوار! کدام آفتاب، طاقت گرمی هنگامه ی عشق تو را دارد و کدام رزم آور، با یاد حماسه هایت سپر می اندازد. آنجا که عرق پیشانی را به آستین پیراهنت می برد، دل معاویه ها می لرزد...
یا امیر المومنین، بگذار از شنیده هایم بگویم، برایم گفته اند که تو میزان اعمال هستی. گل بوته های عدالت در دستان تو به مساوات شکفته می شوند گفته بودند و شنیده ام که اعتدال روش و منش توست، ای تمام عشق و عدالت! ای علی!
مولای مهربانم، باورم از تو آنگاه آسمانی تر شد و رنگ و بوی ملکوت به خود گرفت که داستان برادرت را در خواهشی برای تقسیم ناعادلانه بیت المال شنیدم و خواندم. آنگاه که بر فرزند نازنینت زینب کبری(سلام الله علیها) خروشیدی برای آنکه از قاسم بیت المال گردنبندی به امانت گرفته بود.
سالار من! ای حجت خدا که دوران خلافت مبارکت معنای جامعه ای عاری از زیاده خواهی طبقه حاکم بود. یا امیر المومنین ، ای تجسم معنای الجار ثم الدار. ای عدالت مجسم! ما را و حاکمان ما مستدام بدار در را عدالت علوی.