بسم الله الرحمن الرحیم
سلام آقای خوبم
شهادت مادر عزیزتان، حضرت خدیجه سلام الله علیها را خدمت تان تسلیت عرض میکنم. لطفا ما را در غم تان شریک بدانید.
آمده ام بنویسم!
نمیدانم شاید هم دلم نخواهد بنویسم!
اصلا نمیدانم چکاره ام؟ آنقدر که به شدت نیازمند یک چراغ راه هستم.
یکی استاد عاقل و مهربان
نمیدانم شاید امام
شاید معلم
رفیق...
هر کسی که بشود روی انسانیت و دینداری اش حساب کرد. روی عقلش و تجربه و خیرخواهی اش
یعنی همه اینها باید یکجا جمع شود
و در عین حال دلم میخواهد به همه آدم هایی که آرامشم را به هم می زنند بگویم رهایم کنید!
برای یک بار هم شده رهایم کنید، آن هم رهاکردنی که بدتر سوهان روحم نشود، رهاکردنی که آرامشم بدهد نه اینکه در پس این رها کردن من بخواهم به شما آرامش بدهم!
این طور رها کردن مثل این می ماند که کسی که دلش خواب آرام می خواهد و کمی هم خوابش برده، از خواب بیدارش کنیم و بگوییم فلانی من میروم راحت بخواب!
خدایا کمکم کن
بهتر بگویم کمک مان کن
همه ما را برای اینکه بهترین عمل را انجام دهیم
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر
کز دام و دد ملولم و انسانم آرزوست
یا رفیق من لارفیق له
خسته و حیران و تنهایم
دلم امام می خواهد
امام
دست نوازش بر سر یتیم...