[ و از سخنان آن حضرت است ، چون کسى از او پرسید : « رفتن ما به شام به قضا و قدر خدا بود ؟ » پس از گفتار دراز ، و این گزیده آن است : ] واى بر تو شاید قضاء لازم و قدر حتم را گمان کرده‏اى ، اگر چنین باشد پاداش و کیفر باطل بود ، و نوید و تهدید عاطل . خداى سبحان بندگان خود را امر فرمود و در آنچه بدان مأمورند داراى اختیارند ، و نهى نمود تا بترسند و دست باز دارند . آنچه تکلیف کرد آسان است نه دشوار و پاداش او بر کردار اندک ، بسیار . نافرمانیش نکنند از آنکه بر او چیرند ، و فرمانش نبرند از آن رو که ناگزیرند . پیامبران را به بازیچه نفرستاد ، و کتاب را براى بندگان بیهوده نازل نفرمود و آسمان‏ها و زمین و آنچه میان این دو است به باطل خلق ننمود . « این گمان کسانى است که کافر شدند . واى بر آنان که کافر شدند از آتش . » [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 99 خرداد 11 , ساعت 6:20 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام آقای خوبم

آقاجانم اجازه!

 

آقا اجازه آمده ام غر بزنم شاید هم گله کنم! یا شکایت!

نمی دانم فقط می دانم این حرف ها خیلی وقت است اذیتم می کند.

اصلا نمی دانم زدنش نفعی دارد؟!

یعنی از نظر من نفع یعنی اینکه گره ایی که ایجاد شده باز شود.

در حیرتم از آدمهایی که در انجام مسئولیت شان کوتاهی میکنند و قسمت اعظمی از آن را بر گردن دیگران می اندازند و وقتی موفقیت طرف را می بینند، احساس رقابت بهشان دست می دهد! که چرا فلانی فلان مسئولیت را بهتر از من انجام می دهد؟ و راه حلی که به ذهنشان می رسد حذف گزینه است!

اگر دست به دامن حذف هم نشوند به جای رفاقت و همراهی، با احساس رقابت دائما روی مخ آن بینوا اسکیت می روند! یا مستقیم و غیرمستقیم چوب لای چرخش می کنند!!

خب مومن مسجد دیده یا ندیده! اگر تو وظیفه ات را درست انجام داده بودی فلانی وارد عمل نمی‌شد!

پس بهتر است به جای این رفتارها، توانمندی های‌مان را افزایش بدهیم و وظایفی که بر دوش مان قرار دارد را با همکاری یکدیگر درست انجام بدهیم.

 

و اما بعد...

ببخشید که واضح تر نتونستم بگم. ان شاء الله یه روزی که خدا با رحمت رحیمیه اش بهم نظر میکنه این حرفها به طورمستقیم به مخاطبین خاصش زده خواهد شد. امیدوارم قبل اون روز این مطالب توسط اونها خونده بشه و متوجه اشتباه شون بشند و از خطاشون کاسته بشه. 

خدایا عاقبت تمام لحظات مون رو ختم بخیر کن



لیست کل یادداشت های این وبلاگ