به نام آفریدگار مهر
آقا اجازه !
یا بقیه الله
آجرک الله ...
آقاجانم نگاه که می کنم می بینم زندگی ام خیلی بی سروسامان شده!
یعنی شاید آن سامانی که شما دلتان می خواهد را ندارد...
...
رفیق! گاهی اوقات می دانیم کدام راه درست است، فقط باید همت کنیم و سمتش برویم.
اما کار آنجا سخت می شود که نمی دانیم کجای کارمان اشتباه است؟
و یا «چقدر» از کارمان اشتباه است؟
اما...
ایراد کار از اینجا شروع می شود که آنجاهایی که می دانستم کارم اشتباه است اصلاحش نکردم تا نادانسته هایم برایم مکشوف شود!
آنجا که ندای درونم می گفت: «نرو! این جای کارت اشتباه است... حواست باشد به دام شیطان نیفتی...
حواست باشد از اخلاصت کم نشود...» به حرفش گوش ندادم.
آنجا که می گفت: حواست باشد رنگ و بوی «فکر و گفتار و کردارت» فقط خدایی باشد و لاغیر!
هشدارم می داد که: «فلانی! مبادا کسی غیر خدا را داخل کنی» حرفش را گوش ندادم.
_أه! آدم هم اینقدر ضعیف النفس و بی لیاقت و کوچک!_(1)
رعایت نکردم کلام پدر و استاد نازنین مان،حضرت آیه الله بهجت را که می فرمود:
به چیزهایی که می دانید عمل کنید، مابقی را به شما یاد می دهند.
و حالا نادانسته هایم باری شده بر دوش دانسته های عمل نکرده ام!
(1) امیرالمومنین سلام الله علیه:«من أخلص نیته، تنزه عن الدنیه»؛ آن که نیتش را خالص گرداند از پستی ها پاک شود.
و اما بعد...
مولای مهربانم
خارم، ولی به کار می آید حقارتم
آتش بزن که فروزان کنی مرا
کاری نکرده ام که شود باب میل تو
بهترکه خود بیایی و آن سان کنی مرا...