سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سخت‏ترین گناهان آن بود که گنهکار آن را خوار بشمرد . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 92 دی 1 , ساعت 9:47 عصر

به نام آفریدگار مهر

آقا اجازه!

یا بقیه الله

آجرک الله...

آقا می خواهم اندکی از رسم بندگی بگویم!

از رسم مولاگفتن با شما... رسم بندگی گفتن با من...

آخر این چه رسم بندگی ست که مولا دلی سوخته و چشمی خونبار دارد و بنده راحت برای خود زندگی می کند...

این چه رسم بندگی ست که مولا به شور و شین است، داغدار ارباب حسین است و بنده آرام است و آرام است و آرام...

این چه رسم بندگی ست که مولا قلبش مالامال از داغ مصباح الهدی است که سرش منزل به منزل در جلوی دیدگان عمه سادات می گشت و بنده قلبش آرام برای خود می تپد!

خدایا ببخشید... از شرم نمی توانم سر بلند کنم... از فکر اینکه تو می دانستی من چه خواهم شد و می دانستی من چه می توانم باشم

و به خاطر همین توانستن بود که خلقم کردی ولی من در خواستن کودکانه خود مانده ام...

خدایا دلم یک وجب بیابان می خواهد که جرعه ای فریاد را در سکوت مبهم دنیا سر بکشم...

رسم بندگی اطاعت بود نه سستی و تنبلی...

رسم بندگی سمعا و طاعة بود نه خودخواهی و خودرأیی...

آمدم بندگی شما کنم نمی دانم چه شد سر از بندگی دل درآوردم!

آقاجانم

اصلا می خواهم بگویم چه روسیاهی هستم...

نمی خواهم آبرویی که با خود بی آبرویی و گستاخی در مقابل ارباب به دنبال دارد...

آری بگذار تا بگویم که نه به عاشورا رسیدم نه به اربعین...

اما... مولاجانم شما آخرین امیدم هستید،

عنایت کنید خط بطلانی بکشید بر تمام بی آبرویی هایم...

امام عصر سلام الله علیه: إنا غیر مهملین لمراعاتکم و لاناسین لذکرکم...

امام عصر سلام الله علیه: ما در رعایت حال شما کوتاهی نمیکنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم؛ که اگر جز این بود گرفتاریها به شما روی می آورد و دشمنان شما را ریشه کن می کردند، پس ازخدا بترسید و ما را پشتیبانی کنید.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ