سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به عمار پسر یاسر فرمود ، چون گفتگوى او را با مغیره پسر شعبه شنود . ] عمار او را واگذار ، چه او چیزى از دین بر نگرفته جز آنچه آدمى را به دنیا نزدیک کردن تواند ، و به عمد خود را به شبهه‏ها در افکنده تا آن را عذرخواه خطاهاى خود گرداند . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 91 اسفند 9 , ساعت 9:59 صبح

به نام خدای مهر

صلی الله علیک یا سیدی یا صاحب الزمان

از دود و دم شهر خسته بود، دلش هوای جنوب کرد...

باورش نمی شد، از یکی از رفقا شنید که دانشگاه علمی کاربردی جنوب می برد.

کلی خوشحال شد.

.

.

.

.

شب اول را دوکوهه بودند. صبح به سمت هویزه به راه افتادند...

دلش هوای روضه اباعبدالله سلام الله علیه کرده بود. هوای حسین...سلام الله علیه

در چند بار گذشته که هویزه رفته بودند فقط به مزار شهداء مشرف می شدند.

اما انگار این بار فرق می کرد! خودش را در قتلگاه دید...

قتلگاه شهید محمد «حسین» علم الهدی...

و 72 یارش...

و باز مرور شد قصه تانک های بعثی و به زیر گرفتن جنازه ها و جسم های نیمه جان محمد«حسین» و 72 یارش...

شهید آوینی: هر کس می خواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند.

صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله الحسین و علی أنصارک



لیست کل یادداشت های این وبلاگ