سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لازم ترین دانش بر تو آن است که صلاح دینت را به تو نشان دهد و مایه تباهی اش را برایت روشن سازد . [امام علی علیه السلام]
 
سه شنبه 97 آبان 29 , ساعت 6:18 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام آقای خوبم

آقاجانم اجازه!

 

 

اهل فیلم دیدن نبود.

نه اینکه فیلمها دارای محتوای بسیار غنی هستند! وقتش را برای این قسم کارها نمی‌گذاشت مگر اینکه درحین انجام کاری تلویزیون هم روشن می‌بود، این مواقع بود که توفیق اجباری نصیبش می‌شد و گوشه هایی از برخی فیلمها را می‌دید‌.

اینطوری، هم وقتی نمیگذاشت، هم کلیتی از فیلم دستش می اومد...

و اما بعد...

مشغول انجام کارهایش بود. تلویزبون هم روشن بود و فیلم حوالی پاییز در حال پخش بود. خب قطعا این فیلم هم پیامهایی برای مخاطب داشت.

داستان رسید به گفتگوی اعضای خانواده با چند نفر که در مورد فاجعه منا تحقیق می کردند.

یکی از همان آقایان توجیهی برای رفتار نیروی های سعودی در منا اورد که دادش بلند شد!

گفت: ظاهرا نیروهایی که حج را مدیریت میکردند اخیرا تغییر کرده بودند و قاعدتا نیروهای بی تجربه ای بودند، به همین دلیل مدیریت و برنامه ریزی ضعیف بود!

واقعا صدایش بلند شد. یعنی واقعا دست اندرکاران ساخت فیلم، مخاطب را به این دلیل تا اینجا آورده بودند که این حرف را بزنند و بگویند فاجعه منا تحت تاثیر مدیریت ضعیف بوده است!

پناه بر خدا!!

یعنی اگر کس و کار خودتان هم در فاجعه منا کشته می شدند باز هم این حرف را می زدید! احساس نمی کنید این توهین به شعور و احساس مخاطب است که بگویید این تعداد کثیر کشته ها، در اثر بی تجربگی اتفاق افتاده است!

متاسفانه غالب اصحاب رسانه کار را به جایی رسانده اند که باید بگوییم: 

ما را به خیرتان امیدی نیست شر مرسانید!

نخواستیم برای این مملکت فیلم بسازید.

 


جمعه 97 آبان 4 , ساعت 12:27 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام آقای خوبم

آقاجانم اجازه!

 

"یا لیتنی کنت معکم فأفوز فوزاً عظیما..." جمله ای بود که ذهنش را درگیر کرده بود.

برای خودش جمله را تحلیل کرد، فکر کرد که در واقعه عاشورا معنای این جمله یعنی چه؟

ساده بود!

یعنی اگر مرد بودی باید شمشیر به دست، از امامت مقابل یک لشکر 30هزار نفری دفاع میکردی و در آخر هم قطعه قطعه می‌شدی..! 

اگر هم زن بودی تازیانه میخوردی...

و به اسارت می بردنت و همه آن اتفاقاتی که گفتنش روضه مکشوف است!

یعنی آدمهایی که وقتی یاد مصیبت اباعبدالله الحسین سلام الله علیه میفتند، چنین می گویند حاضرند تمام این اتفاقات را تحمل کنند؟!

 

و اما بعد...

سر کلاس دانشگاه نشسته بود.

 آخر کلاس قرار شد دانشجویان، گروهی در فضای مجازی تشکیل دهند تا مطالبی که استاد به نماینده ارسال می‌کند در گروه قرار داده شود.

طبق معمول نظرات در مورد اینکه کدام پیامرسان را انتخاب کنند مطرح شد.

 اسم تلگرام و واتساپ که به میان آمد، دو نفر از دانشجویان گفتند: استفاده از تلگرام اشکال دارد. چرا از ایرانی استفاده نمی‌کنید؟! از سروش استفاده کنید.

پاسخی که دریافت شد جالب بود. 

نماینده گفت آخر همه سروش ندارند!

با خودش فکر کرد مگر نصب یک پیامرسان چه زحمتی دارد که حاضر نیستیم به هوای اطاعت از حرف ولی امر مسلمین جهان متحملش شویم؟! 

اطاعتی که سفارش امام زمان سلام الله علیه هست و خدمت به جامعه اسلامی است. جامعه ای که قرار است به سمت تمدن اسلامی پیش برود.

تمدنی که ان شاءالله قرار است زمینه ساز ظهور حجت خدا سلام الله علیه شود.

یاد عبارت " یا لیتنی کنت معکم" افتاد! 

از خودش سوال کرد حاضر نیستیم کمی صبوری کنیم و زحمت نصب و کار کردن با پیامرسان ایرانی را به خود بدهیم، چگونه می‌خواهیم در راه امام قطعه قطعه شویم!!!


جمعه 97 مهر 20 , ساعت 7:31 عصر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام آقای خوبم

آقاجانم اجازه!

 

داشت به تفاوت ها فکر می‌کرد، تفاوت میان انسان‌ها...

یادش آمد وقتی آدم می‌خواهد با کسی ارتباط بزند، یکی از راه‌هایش این است که از طریق وجوه اشتراکش با طرف مقابل اقدام می‌کند.

آن وقت این وجوه اشتراک هستند که سبب کشش آدمها به سمت یکدیگر می‌شوند. همان جمله معروف: الجنس مع الجنس یمیلون!

بنابراین تفاوت ها هم همین کار را در حالت عکس انجام می دهند.

البته از آنجایی که انسان تنوع طلب است و «فی کل جدید لذه!» اولش تفاوت ها برایش جذاب می‌شوند، اما بعد از مدتی دافعه ایجاد می‌کنند.

در واقع طبق همین قاعده تنوع طلبی اگر آدم دل به خودخواهی‌هایش بدهد، تفاوت‌ها زود برایش تکراری می‌شود و یا در تزاحم با خواسته هایش قرار می‌گیرد.

قبول دارم، بعضی از تفاوت‌ها خط قرمز آدم هستند. البته می‌دانید خط قرمز زمانی منطقی ست که خداخواهانه باشد وگرنه می‌شود خودخواهانه!

خط قرمزهای خدا را نمی‌شود کنار گذاشت، یعنی نباید کنار گذاشت!

اما تفاوت‌هایی که حاصل خط قرمزهای من درآوردی است و نشأت گرفته از منیت آدم!!! و حاضر نیستیم از آن‌ها در بعضی از موقعیت‌ها بگذریم.

اینجاست که این تفاوت‌ها آرام آرام رابطه آدم‌ها را مضحمل می‌کند! مثل کاری که جوهرنمک می‌کند! منتهی خیلی نرم و بی سروصداتر از آن!

آن قدر نرم که زمانی متوجه می‌شویم که دیگر کار از کار گذشته و می‌شود حکایت همان شتری که به حدی بار روی آن گذاشته بودند که با یک پر سقوط کرد! یعنی دیگر تاب همان یک پر را هم نداشت.

این‌گونه می‌شود که طناب محبت بین آدم‌ها به حدی نازک می‌شود که با یک رفتار یا یک دلخوری دیگر تاب نمی‌آورد و پاره می‌شود.

قید همه چیز را می‌زند، قید همه آن نان و نمکی که با هم خورده‌اند و همه لحظات خوبی که داشته‌اند....!

‌و ما باز غافل از اینکه چرا چنین شد؟ و امان از منیت!!! و ما أدرئک منیت!

و پناه بر خدا از راه‌کارهای ابلیس که نمی‌گذارد منصفانه در مورد خودت قضاوت کنی و بازی‌ات می‌دهد. می‌گوید بیا و رها کن این رابطه را تا طرف مقابلت کمتر از دستت اذیت شود!

الله اکبر!

امان از این وسوسه های ابلیس و ساده‌انگاری آدمیزاد، که به این موضوع فکر نمی‌کند اگر من واقعا می‌خواهم طرف مقابلم کمتر اذیت شود خب کمی این تفاوتهای قابل اغماض را کنار بگذارم.

تفاوت‌هایی که خط قرمز خدا نیستند.

غافل اینکه خدا هم سربعضی تفاوت‌ها میگذرد!

آن‌ها را با تفاوت‌هایشان می پذیرد.

یعنی ترجیح می‌دهد بنده‌اش را نگه دارد و سریع او را از دایره ولایت پرت نمی‌کند بیرون. حتی با همین اغماض‌ها الفت را میان قلوب مومنین حفظ می‌کند.

ما آدم‌ها را چه می‌شود که از خدا جلو می‌‌زنیم؟؟؟

تا حالا فکر کردیم که پافشاری روی خط قرمزهای غیرمنطقی در واقع پاگذاشتن روی خط قرمزهای خداست!!!

 

حرف آخر:

خدای خوبم

توفیق بده عالم بی عمل نباشم...

پ. ن:

و این گونه می‌شود که لحظات شیرین زندگی تبدیل به تلخ ترین تجربه های آدم می‌شود و می‌شویم حکایت آدمی که از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد...



لیست کل یادداشت های این وبلاگ