به نام آفریدگار مهر
آقا اجازه! عیدتان مبارک
مولاجانم...
آه...
آه از حرفهایی که هیچ کجا نمی شود زد! حتی در وبلاگ!
رسوب می کند ته دلت و سنگین می شود. سنگین و سنگین تر...
فقط در یک کلمه که برای خودش دنیایی است می شود خلاصه اش کرد:
«یا صاحب الزمان»
ندیدن تان، نشنیدن صدایتان و با شما صحبت نکردن، کم کم چشم و گوش و زبان آدم را از کار می اندازد.
نمی دانم قضیه چیست که این حس در مواقع عید فعال می شود!
خدا کند درست باشد!
مخلص کلام!
این جشن ها برای من آقا نمی شود...
به نام آفریدگار مهر
آقا اجازه!
ماشین ها یک یک از جلوی چشمانت رد می شوند و تو بدون توجه به آنها در افکار خود غرق می شوی...
یعنی دلت نمیخواهد ذهنت را متوجه تلاش های طاقت فرسای شان کنی! به موضوعات کوچکی که ذهنشان را مشغول کرده...
زمین نگاهت را سیراب نمی کند، فقط غصه هایت را بیشتر می کند به ناچار به آسمان چشم می دوزی...
نگاهت به فراسوی ابرها می رود، به آن بالاها!
به ستارگانی که فاصله گرفته اند از نگاه کودکانه آدم! و حجابها کوچکشان کرده در نظر آدم!
و اهل زمینی که تو را می بینند با همان حالت خیره شده به بیرون از پنجره ماشین!
و تصورشان این است که تو محو تجمل گرایی های مغازه ها شده ای!!!
محو آرزوهای حداقلی آدم! و تو را نمی فهمند...
غافل از اینکه تو جای دیگری هستی... همان فراسوی ابرها!
به دنبال حرفی، کلامی و شاید نگاهی که روح تشنه ات را سیراب کند.
گاهی اوقات نفست به سختی بالا می آید! اما کیست که بفهمد؟!
و تو همچنان باید...
بگذریم!
می شماری دانه دانه ستارگان آسمان را که به بی نهایت می کشد.
اینجاست که ناگاه می پرسی راستی این همه ستاره و سیاره و... با این همه عظمت و بزرگی...
و ارتباطش با من چیست؟
دچار تناقض می شوی! عظمت عالم را با نیازهای کودکانه آدم نمی توانی کنار هم بگذاری...
این بار تویی که حرف آدم! را نمی فهمی! تلاش هایش برای رسیدن به این دنیای کوچک و کودکانه!
بهت زده به آنان می نگری...
و می پرسی: اینان چه می گویند؟ کلمات شان نامفهوم است! نمی خواند باعظمت عالم...
تنها آن که عطش تو را می داند پاسخ سوالت را می دهد:
و سخر لکم ما فی السماوات و ما فی الارض؛
و باز آدم تو را دچار بهت می کند.
این همه عظمت خلقت برای انسان و این نیازهای کوچک و کودکانه آدم!
به نام آفریدگار مهر
آقا اجازه!
به گزارش گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»، مراسم نمادین آغاز سال تحصیلی دانشگاهها با حضور حسن روحانی در روز دوشنبه 22 مهر در دانشگاه تهران برگزار شد.
برگزاری این مراسم بدون حاشیه نبود از مهمانهایی (کارمندان دانشگاه، دانشجویانی از سایر دانشگاهها، دانشجویان یک تشکل خاص و افرادی که اصلا دانشجو و دانشگاهی نبودند) که به صورت مدیریت شده در داخل سالن حضور داشتند تا فضای امنیتی دانشگاه در روز برگزاری مراسم.
همین حاشیههای روزهای گذشته به یکی از سوژه های فعالین فضای مجازی در شبکه های اجتماعی قرار گرفته است.
صادق فرامرزی، یکی از فعالین فضای مجازی با قرار دادن عکس زیر در یکی از شبکه های اجتماعی نوشت:
«شماها سنتون کفاف نمی ده به اون روزها... رییس جمهور که میومد یک دانشگاهی برای ورود به جلسه نیاز به دعوتنامه نبود...
آزادی بود تو حد این عکسها... یادش بخیر!»
عکس مربوط به اولین حضور احمدینژاد در دانشگاه به عنوان رئیس جمهور است، دیداری که به مناسبت 16 آذر در دانشگاه صنعتی امیرکبیر برگزار شد و حضور برای تمامی دانشجویان آزاد بود.
پس از این حضور و نوع رفتاری که احمدی نژاد و هوادارانش با مخالفین او انجام دادند مورد توجه بیشتر رسانه های داخلی و خارجی قرار گرفت.
روزنامه "سیاتل تایمز" نوشت: زمانی که محمود احمدی نژاد مشغول سخنرانی بود، گروهی از دانشجویان حاضر در سالن از جا بلند شدند و شعارهای ضد دولتی سر دادند.
این روزنامه افزود: مخالفان دولت احمدی نژاد با حمل پلاکاردهایی که شعار ضد دولت روی آنها نوشته شده بود، عکس های او را نیز آتش زدند.
سیاتل تایمز تصریح کرد: شعارهای ضد احمدی نژاد چند دقیقه فضای جلسه را بر هم زد اما جالب اینجاست که هواداران رییس جمهور ایران نیز با سردادن شعارهایی از فرد مورد علاقه شان حمایت کردند.
این روزنامه آمریکایی افزود: نکته حایز اهمیت اینجاست که رییس جمهور ایران در نامه اخیر خود، هیچگونه ناراحتی از خود بروز نداده و از همه مهم تر اینکه هیچ یک از دانشجویان ناراضی هم دستگیر نشده اند.
روزنامه مذکور در بخش دیگری از مقاله خود آورده است: معمولا در مواردی مشابه در کشورهای دیگر، حادثه سازان را از جلسه خارج می کنند و اگر آنها مقاومت کنند، برخورد فیزیکی به عنوان چاره کار انتخاب می شود، اما درگیری دانشگاه امیرکبیر به این وضع دچار نشد.
منبع:http://www.snn.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=1&Id=268553&Sgr=3
خبرگذاری دانشجو
به نام آفریدگار مهر
آقا اجازه!
گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو» - حسین شریعتمداری؛ پرسیدن که عیب نیست. مخصوصا از کسانی که «دانستن را حق مردم» میدانند! و طی سه دهه گذشته بارها بر این «حق» اصرار ورزیدهاند. از این روی، پرسشی که در پیش است و آنچه این نوشته در پیوست خود دارد، نباید دولتمردان محترم را آزردهخاطر کند و یا این تلقی را پدید آورد که قرار است زحمات متراکم و روزهای پرکار آنها نادیده گرفته شود. پرسش درباره سفر نیویورک است، سفری که طی چند روز گذشته پیرامون دستاوردهای آن تبلیغات پرحجم و گستردهای شده و این تبلیغات کماکان ادامه دارد. پرسش اما، این است که جناب رئیسجمهور محترم و هیئت همراه ایشان در سفر نیویورک و در تعامل با آمریکا و متحدانش «چه دادهاند و چه گرفتهاند»؟ و در اینباره گفتنیهایی هست؛
1- سخنرانی آقای دکتر روحانی رئیسجمهور محترم کشورمان در مجمع عمومی سازمان ملل متحد و مصاحبههای بعدی ایشان با رسانههای آمریکایی، اگرچه در برخی از موارد که به آن اشارهای گذرا خواهیم داشت، خالی از کاستی نبود ولی در مجموع میتوان اظهارات جناب روحانی را درتاکید بر سیاستهای کلان نظام، حمایت و دفاع از حقوق مردم شریف ایران و استدلالها و مستنداتی که برای این منظور ارائه کرده بودند، مثبت ارزیابی کرده و مخصوصا بخشهایی از آن را شایسته تقدیر دانست. این بخش از سخنان رئیسجمهور محترم کشورمان با عصبانیت دشمنان تابلودار ایران اسلامی، مخصوصا رژیم صهیونیستی روبرو شد تا آنجا که نتانیاهو با شتابزدگی به اوباما و دولتمردان آمریکایی هشدار داد «فریب لفاظیهای روحانی را نخورند»! لحن آرام و اظهارنظرهای آمیخته به آرامش آقای روحانی در سخنرانیها و مصاحبهها، مخصوصا آنجا که با استدلال منطقی و محکم همراه بود نیز - که نمونههای فراوانی از این دست را میتوان آدرس داد- تحسینبرانگیز بود. اما لحن ملایم رئیسجمهور محترم کشورمان و نشانهها و پیامهایی که از خواست جدی ایشان برای فرو ریختن دیوار بلند بیاعتمادی میان ایران و آمریکا حکایت میکرد نه فقط غیر از «وعدههای نسیه» و لفاظیهای بیپشتوانه مقامات آمریکایی هیچ دستاورد دیگری به دنبال نداشت بلکه به گونهای که اشاره خواهیم کرد کفه مواضع طلبکارانه و خواستههای باجخواهانه حریف را نیز سنگینتر کرد.
2- متاسفانه نرمش رئیسجمهور محترم کشورمان در مقابل حریف، تنها به لحن ایشان در گفتار خلاصه نشده بود بلکه جناب روحانی - شاید بیآن که متوجه باشند و یا بخواهند - در برخی از مواضع خود به گونهای سخن گفتند که از دیپلمات کارکشته و پرسابقهای نظیر ایشان دور از انتظار بود. آقای روحانی در پاسخ به خبرنگار سی.ان.ان که نظر ایشان را درباره «هولوکاست» پرسیده بود، به اظهارات قبلی خود دراینباره اشاره کرده و گفتند؛ من دیپلمات هستم و نه مورخ و دراینباره - هولوکاست - باید مورخان نظر بدهند. این در حالی است که جناب روحانی میتوانست با استفاده از این پاس - به قول والیبالیستها - آبشار محکمی بر زمین حریف بکوبد و در ادامه پاسخ خود اضافه کند «البته تعجب میکنم که چرا به هیچ مورخی اجازه تحقیق و بررسی در این زمینه داده نمیشود.» این پرسش میتوانست توپ هولوکاست را در میدان حریف بیندازد و جناب روحانی باید میدانستند که ممنوعیت تحقیق درباره هولوکاست یکی از پاشنه آشیلهای به شدت آسیبپذیر صهیونیستها و غرب است.
و یا در سخنان دیگری به عنوان یک نظر تعیینکننده و برگ برنده! پیشنهاد دادند که اسرائیل (!) نیز باید به معاهده NPT بپیوندد. این پیشنهاد ایشان به نوشته روزنامه صهیونیستی «هاآرتص» هیئتهای سیاسی را «بهتزده» کرد. چرا، زیرا پیشنهاد آقای روحانی، «امتیاز» بزرگی بود که رژیم صهیونیستی به عنوان یک آرزو دنبال میکند و آن، به رسمیت شناختن موجودیت اسرائیل است!
3- مروری گذرا بر مواضع رسما اعلام شده مقامات آمریکایی به وضوح نشان میدهد که حریف نه فقط در مقابل نرمشها و امتیازات ارائه شده از سوی رئیسجمهور محترم کشورمان هیچ امتیازی - تاکید میشود که هیچ امتیازی - نداده است، بلکه این نرمش و تسامح را به حساب نیاز جمهوری اسلامی نوشته و به روال بارها تجربه شده، به جای امتیاز در مقابل امتیاز، بر مطالبات باجخواهانه خود از جمهوری اسلامی ایران نیز افزوده است.
آقای ظریف بعد از مذاکره با وزرای خارجه 1+5 و گفتوگوی اختصاصی و جداگانه با وزیر امور خارجه آمریکا، از مذاکرات ابراز خشنودی کرد و توضیح داد که ظرف حداکثر یکسال همه مسائل حل شده و تحریمها برداشته میشود. اما جان کری، بلافاصله بعد از این نشست در مصاحبه با خبرنگاران، فهرستی طولانی از مطالبات غیرقانونی آمریکا را مطرح کرد و بیآن که بگوید آمریکا در مقابل این مطالبات فراقانونی، غیر از لفاظی چه امتیازی را روی میز میگذارد گفت؛ اقدامات عملی ایران برای اعتمادسازی میتواند شامل دسترسی سریع بازرسان به تأسیسات فردو، امضای پروتکل الحاقی، توقف داوطلبانه غنیسازی در حد بالا و... باشد. خبرگزاری رویترز به نقل از اعضای کنگره آمریکا نوشت؛ «بیشتر اعضای کنگره، [آقای] حسن روحانی را فریبکار میدانند»! «ادر ویس» رئیس کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا اعلام کرد «ما میتوانیم از طریق تحریمهای فلجکننده به اعمال فشار بیشتر بر ایران ادامه دهیم! کاترین اشتون پس از پایان مذاکره با هیئت ایرانی گفت؛ در بسته پیشنهادی 1+5 تغییری ایجاد نشده است! رابرت منندز رئیس کمیته روابط خارجی سنا اعلام کرد که باید بر شدت تحریمها علیه ایران افزوده شود، تعدادی از نمایندگان کنگره، از جمله «لیندسی گراهام» و «مک کین» با صدور بیانیهای خطاب به اوباما، نوشتهاند «ما نباید به ایران اجازه بدهیم از چانهزنی به عنوان ابزار فریب و خرید وقت استفاده کند»! و دهها نمونه دیگر که در گزارشها و ستون اخبار ویژه امروز کیهان به مواردی از آنها - فقط به عنوان مشتی از خروارها - اشاره شده است.
و اکنون باید از رئیسجمهور محترم و هیئت بلندپایه همراه ایشان پرسید که آیا میتوانند فقط به یک نمونه از واکنش مثبت و حاکی از امتیاز مقامات رسمی حریف که در پاسخ به «نرمش»! جناب روحانی ارائه شده باشد اشاره کنند؟! اگر پاسخ منفی است - که منفی است - دستاورد سفر چیست؟!
4- آخرین بخش از سفر نیویورک که باید آن را تأسفبارترین پرده و بزرگترین امتیازی دانست که رئیسجمهور محترم کشورمان به حریف داده است، مکالمه تلفنی ایشان با رئیسجمهور آمریکاست که در آخرین دقایق حضور رئیسجمهور کشورمان در نیویورک و هنگام ترک آمریکا به سوی ایران صورت پذیرفته بود. این رخداد از دو زاویه قابل ارزیابی است؛
الف: خانم سوزان رایس، مشاور امنیت ملی آمریکا بلافاصله بعد از انجام مکالمه تلفنی یاد شده در مصاحبه با سی.ان.ان گفت؛ تماس تلفنی با اوباما به درخواست آقای روحانی صورت پذیرفته و تاکید کرد این درخواست برای ما تعجبآور بود. رایس میگوید؛ ما در اوایل هفته که اوباما در نیویورک بود تمایل خود را برای ملاقات وی با روحانی اعلام داشتیم اما طرف ایرانی نپذیرفت، ولی امروز - جمعه - در کمال تعجب از طرف آنها با ما تماس گرفته و اعلام شد که رئیسجمهور روحانی تمایل دارد در حالیکه میخواهد از نیویورک خارج شود با اوباما تماس تلفنی داشته باشد. از سوی دیگر اما، آقای روحانی هنگام ورود به تهران اعلام کرد که درخواست مکالمه از سوی آمریکا بوده است.
و اکنون سوال این است که اگر درخواست مکالمه از سوی آقای روحانی بوده است، آیا نسبت دادن آن به آمریکاییها با شعار «دولت راستگویان» در تناقض نیست؟! و چنانچه این درخواست از سوی آمریکاییها بوده است، نشاندهنده آن است که دولت آمریکا حتی در حد و اندازه اعلامنظر درباره یک مکالمه تلفنی هم صداقت نداشته و قابل اعتماد نیست، بنابراین پرسش بعدی آن است که جناب روحانی و هیئت بلندپایه همراه ایشان با چه تحلیل و تفسیری از ضرورت اعتماد به آمریکا یاد کرده و با آنهمه تبلیغات گسترده و پرحجم از تعامل اعتمادساز آمریکا به عنوان یکی از دستاوردهای سفر نیویورک یاد میکنند؟! و این چه «گام اعتمادسازی»! است که هیچیک از طرفین تماس حاضر نیستند مسئولیت آن را برعهده بگیرند؟!
ب: ممکن است گفته شود مگر یک تماس تلفنی صرفنظر از آن که کدام طرف در انجام آن پیشقدم شده است، چه امتیازی برای حریف تلقی میشود که در اینباره باید گفت؛ آمریکا طی سی و چند سال گذشته و مخصوصا طی چند سال اخیر به مذاکره با ایران اسلامی نه برای حل و فصل مسائل فیمابین بلکه به «مذاکره برای مذاکره» نیاز مبرم و حیاتی داشته است، چرا که به وضوح میداند و بارها به صراحت اعتراف کرده است که انقلابهای اسلامی منطقه و نهضتهای مقاومت از ایستادگی ایران اسلامی الگو گرفتهاند بنابراین بلافاصله پس از مذاکره، میتواند انجام آن را با این پیوست برای دنیا و جهان اسلام - یعنی عقبه استراتژیک جمهوری اسلامی ایران - فاکتور کند که اگر الگوی شما ایران است، جمهوری اسلامی ایران نیز در نهایت و پس از سی و چند سال مقاومت چارهای جز تسلیم شدن در برابر آمریکا و متحدانش نداشته است! فقط نگاهی به انبوه تفسیرها و تحلیلها و گزارشهای منتشر شده از سوی رسانهها و مقامات آمریکایی و صهیونیستی بیندازید و ببینید که چگونه از مکالمه تلفنی مورد اشاره با عنوان «تسلیم ایران اسلامی»! و ضعف و ناچاری ناشی از فشار تحریمها یاد کردهاند؟!
5- و بالاخره گفتنی است که انتظار گشایش اقتصادی از مذاکره و رابطه با آمریکا نهایت سادهلوحی است و به این نکته و مستندات آن خواهیم پرداخت.
http://www.snn.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=1&Id=265074&Sgr=120
به نام آفریدگار مهر
آقا اجازه!
یادداشت های یک دانشجو!
شده تا حالا از چیزی بدتان بیاید،آنقدر که بخواهید یک جوری از جلو چشمتان دورش کنید؟ مخصوصا که حق هم داشته باشید که از آن چیز بدتان بیاید ؟!
-من بدم می آید!!از این که سر کلاس به بغل دستی ام نگاه کنم تا بپرسم»جمله آخر استاد چه بود«و ببینم به جای تخته به دختر جلویی نگاه می کند .
-من بدم می آید!! از این که دوستم موقع جزوه گرفتن از دختر همکلاسیمان به جای آنکه نگاهش به جزوه باشد ،به ناخن های نارنجی رنگش نگاه میکند!!
-من بدم می آید !!هر وقت به بوفه می روم باید از جلو دانشجویانی رد بشوم که بدون هیچ خجالتی د ر مورد مش موی دختر همکلاسیشان صحبت میکنند !!
- من بدم می آید!!از این که وقتی از دوستم می پرسم، می داند کدامیک از دختر ها جزوه تمیز و کافی دارد ؟ بگوید همانکه ماتیک مسی می زند وپشت چشمش را آبی می کند.
-من بدم می آید !! از این که ساعت هفت صبح با یکی از دختر های همکلاسم همزمان از مترو پیاده می شویم اما همیشه دیرتر از من به کلاس می رسد، چون اول می رود دستشویی های ساختمان ابن سینا وبعد با صورت رنگی تری به کلاس می آید!!
- من بدم می آید !!از این که یکی از دختر های هم دوره ما که آنقدر ساده بود،حالا مثل عروسها خودش را درست می کند. از این یکی برای این بدم می آید که نمی فهمم در دانشگاه ما چی به آدمها یاد می دهند که اینجورتغییر میکنند . دانشگاه جای درس خواندن است. برای درس خواندن هم مهم نیست چه ریخت وقیا فه وتیپی داشته باشی، چه برسد که این قدر سقوط کنی ؟ !
استاد... چند روز پیش وقتی کلاس تمام شد گفت معایب مانتوی تنگ از مزایایش بیشتر است. می خواستم حالا که استاد بحثش را مطرح کرده بروم ازآن دختری که مانتوش آنقدر تنگ است که هر لحظه فکر می کنی الان یا نفسش بند میآیدیادکمهاش می پرد هوا، بپرسم لطف آنکه بدنش را برای این همه چشم دراین لوله بخاری قاب گرفته است چیست؟
اما نرفتم ، چون دوست نداشتم کسی مرا در کنار او ببیند!
می دانید؟ من همیشه فکر میکردم فرق آدم از روزی که پا به دانشگاه آن هم شریفش میگذارد تا روزی که از آن خارج شود فقط در سطح معلومات وفرهنگ وشعورش است .آن هم در جهت صعودش.ولی حالا هر چه می خواهم برهنگی را در یکی از این هاجا بدهم نمی توا نم!
- من بدم می آید!! از این که دانشگاه به جای آنکه چیزی به آدم بدهد ،چیزی ازش بگیرد . آن هم چیزهای نا یاب وبا ارزشی مثل حیا از دخترها وغیرت از پسرها!!
من خیلی بدم می آید،آنقدر که می خواهم همه این چیزها را از جلو چشمم دور کنم