رسید خدمت حضرت؛
عرض کرد: آقاجان من شما را دوست دارم
حضرت فرمودند: نه، دوستم نداری!
تعجب کرد! آقاجان من شما را دوست دارم. باور کنید!
انگار نمی دانست روبروی چه کسی نشسته است. عرض کرد: یعنی شما بهتر از من از دلم خبر دارید؟!
حضرت فرمودند: اسامی تمام محبین مرا به من داده اند، نام تو در بین آنان نبود...
.
.
.
راستی نام من و تو دربین دوستداران حضرت است؟
نکند خدای ناکرده...
فکر می کنی چطور می توان محب و عاشق امام مهربانی ها شد؟
خیلی ها تشنه دیدارش بودند، حتی یهودی هم سر کوچه می ایستاد به اشتیاق زیارت چهره نورانی اش.
دشمن هم زیاد داشت! آخر چشم دیدن خوبی هایش را نداشتند، آنقدر که وقتی صحبت می کرد، می گفتند: خدا او را بکشد چقدر می فهمد...
آخر رحمه للعالمین فرموده بودند: فقط به او بگویید امیر المومنین، فقط به او
حالا این امیر المومنین سلام الله علیه است که با دست خود به سینه اشاره می کند ومی گوید:
«شوقا الی رویته» چه بسیار به دیدن او مشتاقم.
می دانی امیر المومنین سلام الله علیه، رکن عالم خلقت مشتاق دیدار کیست؟
امام زمان دوست داشتنی من و تو...
راستی تو چقدر دوستش داری...
او چقدر می تواندروی تو حساب باز کند...