سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دروغ نگفتم و دروغ نشنودم ، و گمراه نشدم و کسى را گمراه ننمودم . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 97 دی 16 , ساعت 3:55 عصر

بسم الله النور

سلام آقای خوبم

آقای خوبم اجازه!

 

دو سه ماهی می شد امضای تایید پروپوزالش را از استاد راهنما و استاد مشاور گرفته بود و تحویل مسئول پژوهش دانشگاه داده بود.

در مسیر تصویب پروپوزال اتفاقات عجیبی برایش افتاد. ناظر طرحش (یاهمان پروپوزال!) استاد راهنمایش بود. 

طرح را مجدد به استاد راهنما دادند تا به عنوان استاد ناظر نیز بررسی اش کنند.

چون استاد قبلا طرح را مطالعه و امضا کرده بودند، توقع می رفت سریع امضا بزنند. اما...! اما استاد گفته بودند طرح را بدهید یک بار دیگر بخوانم! و این یکبار دیگر خواندن یک ماه طول کشید!! البته استاد دچار کسالت شدند ولی خب...!

بالاخره بعد یک ماه امضایش کردند. بعد آن قرار شد جلسه شورای تحصیلات تکمیلی تشکیل شود تا اساتید گروه طرح را بررسی کنند.

خلاصه بعد یکی دوماه بالاخره جلسه تشکیل شد!

مسئول پژوهش با او تماس گرفت و گفت:

کجایی؟ می تونی بیای دانشگاه؟ گفتند که دانشجو باید تو جلسه باشه"

تعجب کرد که وقتی استاد راهنما سرجلسه هستند و از طرفی استاد راهنما و استاد ناظر یک نفر است این وسط فلسفه حضور دانشجو در جلسه چیست؟

خلاصه آماده شد و راه افتاد. همین که به دانشکده رسید، مطلع شد که اساتید افاضه فرمودند دانشجو دیر آمده! نتیجه را بعداً خودمان به او اطلاع می دهیم!گریه‌آور

هرچه دودوتا چهار تا کرد برایش جا نیفتاد.

برایش سوال شد که آیا دانشجو یک موجود بیکار است که هر وقت اساتید اراده کردند باید خودش را در محل مزبور حاضر کند؟! بدون اینکه از قبل به او گفته باشند؟! از طرفی برخی اساتید جلسه می دانستند او چه انسان پرمشغله ای است که در لحظه امر کرده بودند که بیاید.

تازه اگر طی الارض هم بلد بود باز هم توقعات بالا بود.

نکته دیگری که بر تعجبش می افزود این بود که علاوه بر استاد راهنما، مدیر گروه هم با دغدغه هایش آشنا بود و با هماهنگی قبلی قرار بود ایشان به جای دانشجوی بینوا از طرح دفاع کند! 

عجیب تر اینکه آن ها که متوجه شده بودند دانشجو این همه راه آمده، حداقل نتیجه را به او می گفتند!!گیج شدم

یاد جمله یکی از اساتیدش که روزی برایش نقش پدر معنوی را داشت افتاد: "اگر روزی استاد شدید حق ندارید برای خودتان شأنی قائل شوید، شأن استادی!" 

با خودش گفت:

مبادا برای شاگردانت قیافه معلمی بگیری! آن ها بنده خدایند و تو هم بنده خدا، دلیلی برای برتری ات وجود ندارد!!!

یادت باشد معلم، استاد راهنما، ناظر طرح و مدیر گروه هم که بشوی برای خدا فرقی نمی کند. ایجاد قرب نمی کند. تنها تفاوتش اینجاست که مسئولیتت بیشتر شده و حواست را باید بیشتر جمع کنی!

همین و دیگر هیچ!

یاعلی



لیست کل یادداشت های این وبلاگ