دلم نمی خواست چیزی بنویسم اما چی کار کنم که یه موقعهایی آدم واقعا میبره. عجب زمونه ای شده اسم مون رو گذاشتیم منتظر امام زمان اما هر کاری می کنیم جز کاری که شامل این انتظار بشه. تازه وقتی میخواهی مخلصانه کار کنی یه از خدا بی خبری پیدا میشه تا یه برچسب خوشگل بهت بزنه. جالبه بعضی از آدما تا دوسه تا کلاس درس می خونن فکر میکنند چه خبره، مخصوصا اگه اون چند تا کلاس درس ، در زمینه علوم دینی باشه دیگه واویلا. خدا نکنه کسی جلوشون در بیاد و بخواد یه سری نکاتی رو گوشزد کنه اون وقت هست که حرف آدم رو میکنند پیراهن خلیفه مقتول، که اوه فلانی چطور به خودش اجازه داده منو نصیحت کنه. جالب تر قضیه اینه که وقتی نتیجه کار رو می بینن کلی به به و چه چه راه میندازند ولی باز تا از مقامات بالاترشون مواخذه میشند دوباره صدای آه و ناله شون بلند می شه و فقط دنبال یه مقصر می گردند که تمام تقصیرها رو گردن اون بیچاره بندازند . ای داد بیداد... .
تازه جالبه وقتی می خواهی کاری برای امام زمانت انجام بدی بهت می گن باید بر حسب شرایط کار کنی آخه یه کسی نیست به اینها بگه شما ملاکتون چیه ، شرایط یا امام زمان؟ فرق ما با دشمن های امام زمان همینه؟ اونها بر حسب هدف کار می کنن، ولی ما ... .
تازه معنای تنهایی امیرالمومنین و غربت امام زمان علیهما السلام رو می فهمم. دشمن های ما دارند برای رسیدن به اهداف و اعتقاداتشون از جون و دل مایه می زارند اون وقت ما برای امام نازنینمون چه کار کردیم، هیچی .
فقط یاد گرفتیم دعا کنیم، همین... .
یابن الحسن می دونم این منم که در درجه اول مانع ظهور شما هستم نه دشمنان شما . دشمن همیشه بوده ولی اون چیزی که جهت ظهور شما مورد نیازه یاره نه ظلم و ستم.
دعا کنید خدا این مانع بزرگ رو اصلاح کنه... .