سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که خود را بزرگوار دید شهوتهایش در دیده وى خوار گردید . [نهج البلاغه]
 
شنبه 89 مرداد 2 , ساعت 2:11 عصر
گفت: فقیرم.
گفتند: نیستی.
گفت: فقیرم! باور کنید.
گفتند: نه! نیستی.
گفت: شما از حال و روز من خبر ندارید.
و حال و روزش را تعریف کرد. گفت که چقدر دستهایش خالی است و چه سختی هایی شب و روز می کشد. ولی امام هنوز فقط نگاهش می کردند.
گفت: به خدا قسم که چیزی ندارم.
گفتند: صد دینار اگر به تو بدهم حاضری بروی و همه جا بگویی که از ما متنفری؟ از ما فرزندان محمد(صلوات الله علیهم أجمعین).
گفت: نه! به خدا قسم نه.
«هزار دینار؟»
نه! به خدا قسم نه.
دهها هزار؟
نه! باز دوستتان خواهم داشت.
گفتند: چطور می گویی فقیری، وقتی چیزی داری که به این قیمت گزاف هم نمی فروشی؟
«چطور می گویی فقیری وقتی کالای عشق به ما دارایی توست؟»
منبع: کتاب خدا خانه دارد، فاطمه شهیدی



لیست کل یادداشت های این وبلاگ