چرخ ويلچر شكسته كنار جوب ميچرخد ، و ناله هاي مرد كه غرق در خون كنار اوتوبوس سوخته روي زمين افتاده است كم كم در صداي آژير پليس گم ميشود ، صداي الله و اكبر به گوش ميرسد . گويي امام بازگشته ، گويي آمده است كه بگويد : فرياد سطم ديده گان را در پشت شيشه ي كثيف تلوزيون اغتشاش نناميد. گويي حق هنوز اينجاست.آن مرد رفت ، آن مرد رفت. آن مرد در باران رفت . بي صدا تر از آمدنش . گويي كه هيچ وقت نيامده بود.